هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا بنگرم
جایی که روزی دیده ام رو آرم آنجا بنگرم
گه گریه پوشد چشم و گه بیخود شوم، چون در رسد
ممکن نگردد هیچ گه کان روی زیبا بنگرم
آتش بتر گیرد به دل، هر چند بر یاد رخش
بیرون روم، وز هر طرف گلهای صحرا بنگرم
ای باغبان، لطفی بکن در بوستان ره ده مرا
گر نخل ندهد میوه ای، باری تماشا بنگرم
زینسان که دل پر شد ز جان، هم دل تهی دادی برون
ما را یکی هم خود بگو کت از چه یارا بنگرم
دیدن نیارم چون رخت، پابوس خود نگذاریم
بگذار باری یک نظر در پشت آن پا بنگرم
تو خود ز بهر آزمون شوخی کنی، کین سو مبین
لیکن من بیهوش را که هوش دل تا بنگرم
از دیدنت جان می رود، در جان رود چون بینمت
حیرانم اندر کار خود کت جان دهم تا بنگرم
خونابه خسرو به دل افسرده تو بر تو به دل
چرخم نداد آن بخت کت از خلق تنها بنگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیخود فتم هرجا روان آن قد رعنا بنگرم
چون بگذرد خیزم نشان بر خاک ازان پا بنگرم
زانجا که روزی دیدمش باشم گریزان چون کنم
بی او نباشد طاقتم کانجا روم جا بنگرم
از دیدن او چون مرا مانع شود دیوار و در
[...]
چون عکس روی مغبچه خواهم تماشا بنگرم
آیم درون دیر در مرآت صهبا بنگرم
زانسان درون چشم و دل جا کرده آن شوخ چگل
کو رو نماید متصل خواهم چو هر جا بنگرم
ابرو و رخسار تو وه در چشم دل ناکرده ره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.