گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

آمد ازملک عشق لشکر درد

مرد باید کنون که گیرد مرد

تندبادی ز کوی عشق وزید

که برآمد ز خاکساران گرد

فارغند از جفای یار اغیار

یارما هرچه کرد با ما کرد

هرکس از خم عشق رنگی یافت

عاشق واشک سرخ و چهره زرد

نفس عاشقان جهانسوز است

کار افسردگان بود دم سرد

کاست جانم پی فزایش دوست

چشم بگداخت هرکه جان پرورد

جامی از غیر دوست فرد نشین

دوست فرد است و دوست دارد فرد