گنجور

 
مسعود سعد سلمان

شعر سید محمد ناصر

دل من شاد کرد و خرم کرد

شدم از گرمی طبیعی پوست

همچو تشنه که آب باید سرد

بر دل من نشاط رامش یافت

زو تن من روان و جان پرورد

هیچ فاضل به گرد آن نرسد

گشته هر فاضلی به یادش گرد

در هنر فرد و یک جهانست او

یک جهان را چگونه خوانم فرد

این قصیده اگر چه دارد جمع

همه وصف نبرد و نعت نبرد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

اشتر گرسنه کسیمه برد

کی شکوهد ز خار؟ چیره خورد

کسایی

نانوردیم و خوار و این نه شگفت

که برِ ورد، خار نیست نورد

مردم اندر خور زمانه شده‌ست

نرد چون شاخ گشت و شاخ چون نرد

عنصری

از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد

کوه یر نوف شد هوا پر گرد

مسعود سعد سلمان

ای مظفر فراق یافت ظفر

بر تن من نکرده هیچ نبرد

خنجری ناکشیده در حمله

باره ای نافکنده در ناورد

فرقت خیره روی روبا روی

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

صدر اسلام زنده گشت و نمرد

گرچه صورت به خاک تیره سپرد

در جهان بزرگ ساخت مکان

هم بخردان گذاشت عالم خرد

پس تو گویی که مرثیت گویش

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۱۵۸ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه