هیچ کس نیست که حیران شده روی تو نیست
روی در سجده محراب دو ابروی تو نیست
هرکه بر طرف بناگوش تو آن طره بدید
گفت نقد دو جهان قیمت یک موی تو نیست
تو به هرجا که چنین جلوه کنان می گذری
نظری نیست که از هر طرفی سوی تو نیست
زانچه در وصف قد سدره و طوبی گویند
نکته ای نیست که در قامت دلجوی تو نیست
گو مده دامن گل را به کفم باد صبا
چه کنم پیرهنی را که در او بوی تو نیست
گرچه صد مانعم از دولت دیدار توهست
هیچ مانع بتر از نازکی خوی تو نیست
گشته هر موی زبانی به دعا جامی را
بر تنش نیست زبانی که دعاگوی تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون تماشاگه جان غیر سر کوی تو نیست
دلبرا صبر و شکیباییم از روی تو نیست
سجده گاه دل عشاق چو در وقت نیاز
راز گویند بجز طاق دو ابروی تو نیست
دل سرگشته ما را که نشان خواهد داد
[...]
در سری نیست که سودای سر کوی تو نیست
دل سودا زده را جز هوس روی تو نیست
سینۀ غمزده ای نیست که بی روی و ریا
هدف تیر کمانخانۀ ابروی تو نیست
جگری نیست که از سوز غمت نیست کباب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.