گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

خط تو خضر را به سیه پوشی آورد

لعلت مسیح را به قدح نوشی آورد

هستم همه خطا را چه کنم گرنه لطف تو

آیین عفو و رسم خطاپوشی آورد

ترسم چنین که شیفته دشمنان شدی

کز یاد دوستانت فراموشی آورد

قصد هلاک اهل وفا چون کند قضا

روی دلت به راه جفا کوشی آورد

تدبیر عقل و هوش زده راه عالمی

خوش آن که ره به عالم بیهوشی آورد

بیرون ز پیرهن چو تنت را کنم خیال

در جانم آرزوی هم آغوشی آورد

گوشی بنه به جامی دلخسته پیش ازان

کش مردن از فراق تو خاموشی آورد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد

اهل صلاح را به قدح نوشی آورد

رخسار تو که توبه صد پارسا شکست

نزدیک شد که رو به سیه پوشی آورد

شوق تو شحنه ایست که سلطان عقل را

[...]

جامی

زلف تو ماه را به سیه پوشی آورد

شب را و روز را به هم آغوشی آورد

لعلت به خط سبز چو ساقی شود به بزم

خضر و مسیح را به قدح نوشی اورد

بیخود شدم ز لعل تو آری همین بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
امیرعلیشیر نوایی

بوی شراب عشق تو بیهوشی آورد

رنگش ز رنگ عقل فراموشی آورد

باشد تکلم تو زبان بند اهل عشق

کش استماع مایه خاموشی آورد

لعلت عجب می است که کیفیتش به دل

[...]

سلیم تهرانی

مشکل که یاد ما به قدح نوشی آورد

دوری ست نشأه ای که فراموشی آورد

رازی ست راز عشق که با هم دو گوش را

همچون کمان حلقه به سرگوشی آورد

از ناله در خمار به تنگ آمدم، کجاست

[...]

سحاب اصفهانی

عشقت ز هر چه جز تو فراموشی آورد

وصل تو آن شراب که بیهوشی آورد

بر هر زبانی آورد از من حکایتی

نامم که بر زبان تو خاموشی آورد

با کس منوش باده و گر پند بشنوی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه