برآمد شاه عشق از طور سینا
در آنجا زد علم بر دیر مینا
رخ اندر وادی بطحا برافروخت
به نور خود جهانی ساخت بینا
به روی هرکس ابواب فتوحات
به آن مفتوح شد فتحا مبینا
به آن فتح مبین بینا بگشتیم
فمن هذا لقینا ما لقینا
جنون عشق را جامی میامیز
به تدبیر شفای پورسینا
ز یکدیگر بدر زنجیر تدبیر
و قل هذا جنون العاشقینا
بود تدبیر رو در وادی شک
ازان وادی به سرحد یقین آ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بینا بختم اکنون گشت بینا
چو نادان جانم اکنون گشت دانا
پس آنگه بیند او نوری چو مینا
نداند این سخن جز مرد دانا
فعاقبت التی بخلت علینا
بان غمضتها یوم التقینا
خداوندم مرا در علم منقول
زبان و دیده گویا کرد و بینا
بمعقولات نیزم دسترس هست
اگر چه نیستم چون ابن سینا
ترا گر مال بسیارست شاید
[...]
به زیر این خمیده طاق مینا
دو چشم آدمیت زوست بینا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.