گنجور

 
جامی

دلا بین ز توبه به کارم گره

قل استغفرالله مما کره

چو مطرب خراشد رگ چنگ را

ز کارم گشاید به ناخن گره

چو شب ماه را تیر آهم بخست

عذار تو پوشید مشکین زره

چو بینی لبش جامی از پا بیفت

همانجا که می می خوری سربنه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode