ای ز چشمم اشک خونین ریخته
خون مردم را به خاک آمیخته
آن نه گلبرگ است بل کز رشک تو
گل شکوفه کرده خون برریخته
بر سرآشفته حالان صد بلا
زلفت از هر تار مو آویخته
چشم و ابرویت پی تاراج دین
فتنه ها از گوشه ها انگیخته
قطع میدان فراقت چون کنم
توسن صبرم عنان بگسیخته
خواسته رسم خطت نقاش صنع
سوده مشک ناب و برگل بیخته
هیچ دانی کیست جامی بر درت
بنده ای از خواجگی بگریخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پر بکنده، چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته، باد خاکش بیخته
من نه ارزیزم ز کانِ انگیخته
من عزیزم از فلک بگریخته
چرخ در بالام گوهر تافته
طبع در پهنام عنبر بیخته
آسمان رنگم ولیک از روی شکل
[...]
ای زگرد ماه مشگ آویخته
وی بگرد لاله عنبر پیخته
هرکجا عکس جمالت برفتاد
صورت صد یوسفست انگیخته
ای بسا دلهای جان افشان که هست
[...]
شب شنیدستی ز روز آویخته
ماه دیدستی ز مشک انگیخته
لاله پیش روی نرگس صف زده
گرد مرجان گرد عنبر بیخته
این همه بر روی زیبا روی اوست
[...]
عشق با انسان و آن آمیخته
روح اندر خاک دان آویخته
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.