هرگز ندیدم رسم حبیبان
همچون تو کردن خو با رقیبان
غوغای زاغان ببریده گل را
پیوند صحبت از عندلیبان
هرگز نیاری یاد اسیران
هرگز نپرسی حال غریبان
از بس ضعیفم گشته ست عاجز
زاحساس نبضم دست طبیبان
خوش انکه گردد در قتل واعظ
شمشیر غازی تیغ خطیبان
دادی کسان را از خود نصیبی
رحمی نکردی بر بی نصیبان
جامی که عشقت کردش مؤدب
کی گوش دارد پند ادیبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای چین زلفت شام غریبان
قربت به غربت به بر قریبان
در خنده غنچه دلشاد و خرم
شد با چنارش دست و گریبان
پرداختم دل از کار دشمن
[...]
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
یا رب امان ده تا بازبیند
[...]
آن گل که نوشد می با رقیبان
بینند و میرند مسکین غریبان
ای گل به گلشن چون جلوه سازی
افغان مکن عیب از عندلیبان
چون بلبل و گل بیهم مبادا
[...]
چندانکه گفتیم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.