ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم
چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم
دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت
من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم
هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک
دست ده تا که برون آیم ازین ورطه بیم
با سگ کوی توام هست قدیمی عهدی
حاش لله که فراموش کنم عهد قدیم
چشم نرگس شود از خاصیت آن بینا
بوی پیراهن خود گر دهی ای گل به نسیم
تو به شهر خود و ز آوازه حسنت شده اند
خلقی آواره ز هر شهر و به شهر تو مقیم
جان جامی به لبت میل طبیعی دارد
به شکر خنده درآ تا کند آن را تسلیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فراق است و شاعر احساسات عمیق خود را نسبت به محبوبش بیان میکند. او با توصیف زیباییهای محبوبش، از جمله سیمین بودن تن او، به جذابیت و اثرگذاری وجود او بر خود اشاره میکند. شاعر همچنین به مفلس بودن و بیپناهی خود در عشق اشاره میکند و حسرت میخورد که چگونه این عشق او را به ورطهی درد و بیقراری سوق داده است. او عهد و پیمانی که با محبوبش داشته را فراموشناشدنی میداند و در نهایت از محبوب میخواهد که با لبخندش جانش را تسلیم کند.
هوش مصنوعی: ای بدن تو همچون نقره است و بازوهایت نیز نقرهای دارد. اما با این حال، دل من در اثر فقر و تنگدستی به دو نیم شده است.
هوش مصنوعی: از من به تن خود مانند دزدی عبور کن، چون وقتی به پهلویت میرسم، اینقدر بیپول و بیچیزم که تو هم از من پول دزدی میکنی.
هوش مصنوعی: من بدون وجود ساعد سفید تو، در خطر هلاکت هستم. دستم را بگیر تا بتوانم از این بلای بیپایان نجات پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من مثل یک سگ در کوی تو هستم و تا ابد عهدی را که با تو داشتهام فراموش نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: چشم نرگس به دلیل خاصیت خود بینا میشود. اگر تو ای گل، بوی پیراهن خود را به نسیم بدهی.
هوش مصنوعی: تو در شهر خود، به خاطر زیبایی و خوبیات، دلیل شدهای که افرادی از نقاط مختلف به دنبال تو بیافتند و به شهر تو بیایند و در آنجا ساکن شوند.
هوش مصنوعی: زندگی و روح تو به طور طبیعی به چیزهای شیرین و خوشایند متمایل است. با لبخند و شادی به او نزدیک شو تا او را به خود جذب کنی و تسلیم کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم
تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم
سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم
از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم
از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من
[...]
آفرین باد بر آن عارض پاکیزه چو سیم
و آن دو زلفینِ سیاه تو بدان شکل دو جیم
از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم
اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم
بینی آن قامتِ چون سرو خرامان در خواب
[...]
ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم
دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم
سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم
نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام
[...]
دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم
پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه
بینظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم
با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان
[...]
علم محترم دولت دین قیم
مستوی قامت باد از تو تا روز قیام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.