خطت از لعل آتشگون برآمد
ندانم سبزه ز آتش چون برآمد
خضر زد غوطه در عهد سکندر
در آب زندگی و اکنون برآمد
به خونریزی کشیدی از میان تیغ
میان عشقبازان خون برآمد
ترازو با رخت سنجید مه را
رخت در حسن ازو افزون برآمد
چو لاله داغ لیلی داشت بر دل
گلی کز تربت مجنون برآمد
دل مردم به آب چشم من رفت
چو نام دجله و جیحون برآمد
به وصف قد تو گفتار جامی
به میزان خرد موزون برآمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رخش از خون دل گلگون برامد
دلش چون لالهیی ازخون برامد
ز هر چشم انجمن را خون برآمد
نفیر از انجم گردون بر آمد
خروشی از من محزون برآمد
نفیرم از دل پر خون برآمد
ز دریا موج گوناگون برآمد
ز بیچونی برنگ چون برآمد
چو نیل از بهر موسی آب گردید
برای دیگران چون خون برآمد
که از هامون بسوی بحر شد باز
[...]
چو خور بر کوههٔ گلگون برآمد
چو سیل از کوه در هامون برآمد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.