هر نازنین که بینم جولان کنان به راهی
آهی ز دل برآرم بر یاد کج کلاهی
چون آن دو هفته مه را همچون مه دو هفته
هر هفته دید نتوان قانع شدم به ماهی
تسکین چگونه یابد شوقم که در گذرها
از دور بینم او را وان نیز گاه گاهی
از خاک سربرآرم گر بگذرد به خاکم
زانسان که روید از گل در پای گیاهی
زین ره گذشت گویی آن غمزه زن که هر سو
در خون و خاک غلطان افتاده بی گناهی
صد حرف غم نوشتم در دل چو نامه وان را
خواهم فکند سویش همراه تیر آهی
جامی فکن به خواری خود را به خاک کویش
باشد به چشم رحمت سویت کند نگاهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حسی عمیق و عاشقانه سخن میگوید. او وقتی به زیباییها و معشوقهاش فکر میکند، دلی پرآشوب و آکنده از آه و حسرت دارد. شاعر بیان میکند که نمیتواند از دیدن معشوق راضی باشد و همیشه دلش به دنبال اوست. احساس شوق و کین را توصیف میکند و تقاضا دارد که حتی اگر به خاک افتد، به چشم رحمت نگاهی به او بیندازد. این شعر نشاندهندهی جدایی و longing(دلتنگی) شدید شاعر برای معشوقش است و به تصویر کشیدن زیبایی و غم عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: هر زمان که نازنین زیبا و دلربایی را ببینم که با زیبایی خود در حال حرکت است، از عمق دل نالهای به یاد کسی که کلاهی کج بر سر دارد، بلند میکنم.
هوش مصنوعی: هر بار که دو هفته یک بار، او را مثل ماه زیبایی دیدم، نتوانستم به دیدن یک بار در هفته راضی شوم.
هوش مصنوعی: شوق من چگونه آرام میشود وقتی که او را از دور در مسیرها میبینم و گاهی اوقات به یادش میافتم؟
هوش مصنوعی: اگر از خاک برآیم و به زمین بازگردم، مانند گل که از زمین میروید و به پای گیاهی میرسد.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی اشاره دارد به شخصی که با زیبایی و جذابیت خود، دلها را میرباید و در عین حال، از درد و رنجی که ممکن است به دیگران وارد کند، بیخبر است. گویا این شخص در دنیای اطراف خود، باعث بروز مشکلات و چالشهایی شده که در نهایت به سوی بیگناهی و ظلمانی ختم میشود. به طور کلی، تصویرسازی از تأثیرات عاطفی و فلسفی در روابط انسانی به خوبی در این جمله مشهود است.
هوش مصنوعی: پیامهای زیادی از درد و غم در دل دارم که مانند نامهای نوشته شدهاند و میخواهم آنها را همراه با نالهای عمیق به سوی او بفرستم.
هوش مصنوعی: خود را در کنار روشنی و زیبایی کوی تو بیفکن و با حالت تواضع و خواری در مقابل زیباییات، چشم امید به رحمت تو داشته باش که شاید نگاهی به من بیندازی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ربی و ربکالله ای ماه تو چه ماهی
کافزون شوی ولیکن هرگز چنو نکاهی
مه نیستی که مهری زیرا که هست مه را
گاه از برونش زردی گاه از درون سیاهی
با مایهٔ جمالت ناید ز مهر شمعی
[...]
نشنیدهام که ماهی، بر سر نَهَد کُلاهی
یا سرو با جوانان، هرگز رَوَد به راهی
سروِ بلندِ بُستان، با این همه لطافت
هر روزش از گریبان، سر بَرنَکرد ماهی
گر من سخن نگویم، در حسنِ اعتدالت
[...]
ای آفتاب خوبان وی آیت الهی
حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
گر ماه را ز رویت بودی مدد نگشتی
وقت خسوف ظاهر بر روی مه سیاهی
نی خوبی شما را هرگز بود نهایت
[...]
خضر سفید شیبت چو دم زد از سیاهی
عین الحیات عالم سر زد ز حوض ماهی
برخاست رای هندو از ملک شام بنشست
سلطان نیمروزی در چین پادشاهی
آن شوخ دی براهی میرفت همچو شاهی
در پیش و پس ز جانها با او روان سپاهی
میداد داد خوبی می کرد نیز بیداد
از هر طرف برآمد فریاد داد خواهی
تا لاله داغ بر دله هم گل فتاده در گل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.