شمارهٔ ۹۱۸
ساختم چشم راست بهر تو جای
راست شد جا کرم نمای و درآی
کهنه شد دور ماه و نوبت توست
ز ابروی خود مه نوی بنمای
کرده ام از دو دیده پای و ز اشک
می روم در رهت پر آبله پای
گریه ام در گلو گره شده است
تیغ بردار و این گره بگشای
فرق من تا قدم ربوده توست
صبر و هوشی که مانده هم بربای
تیغت از خون هر که گیرد رنگ
زنگ آن را به قتل من بزدای
محتسب را نماند باد بروت
ریش قاضی کنید می پالای
راه تقوا چه سان رود جامی
مانده از جام درد در گل و لای
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...