ای تو را رخ فتنه و بالا بلا
دیده از تو فتنه بیند یا بلا
زلفی از سر تا به پا آویختی
هستی القصه ز سر تا پا بلا
خطت آغاز دمیدن می کند
یک سر مو ماند از ما تا بلا
تو بلایی وز تو رستن عافیت
عافیت خواهند مردم با بلا
رو به هر راه آورم پیش آیدم
از خیال قامتت صد جا جلا
تا به آن بالا بلا شد نام تو
در دعا جامی نجست الا بلا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر به سر راه عشقی مبتلا
برفکن برگستوانی از بلا
پاره کردهٔ وسوسه باشی دلا
گر طرب را باز دانی از بلا
صحبت اهل دلان بگزین دلا
جان فدای راه ایشان کن هلا
تازه گردید از تو جان مبتلا
تو مگر کردی گذر از کربلا؟
آزمایش را گهی در ابتلا
کرد و سد نعمت نهان در یک بلا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.