طرف باغ و لب جوی و لب جام است اینجا
ساقیا خیز که پرهیز حرام است اینجا
شیخ در صومعه گر مست شد از ذوق سماع
من و میخانه که آن حال مدام است اینجا
لب نهادی به لب جام و ندانم من مست
که لب لعل تو یا باده کدام است اینجا
بسته حلقه زلف تو نه تنها دل ماست
هر کجا مرغ دلی بسته دام است اینجا
می کشی تیغ که سازی دل ما را به دو نیم
تیغ بگذار که یک غمزه تمام است اینجا
پیش ارباب خرد شرح مکن مشکل عشق
نکته خاص مگو مجلس عام است اینجا
جامی از بوی تو شد مست نه می دیده نه جام
بزم عشق است چه جای می و جام است اینجا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف فضایی mystic و شاعرانه میپردازد که در آن نوشیدن و شادمانی در کنار عشق و زیبایی جا دارد. او به ساقی میگوید که قطعاً اینجا از گناه دوری نمیشود و در این بزم، شور و حال وجود دارد. از طرفی، او به وضعیت خود اشاره میکند که نمیداند مستیاش از کجاست، از لب معشوق یا باده. همچنین بیان میکند که عشق و زیبارویی سبب اسارت دلها شده است و هیچکس نمیتواند عشق را در جمع عمومی شرح دهد. در نهایت، حضور عشق و بوی معشوق را بیشتر از شراب میداند و تأکید میکند که این بزم عشق، نیاز به شراب و جام ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا، به سوی باغ و کنار جوی و در کنار جام، اشاره شده است. ای ساقی، برخیز، زیرا حرام و ممنوع در اینجا جایی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر شیخ در صومعه از شادی و لذت سماع من مست شود و میخانه را آوازه کند، باید بدانید که این حال همیشه و پیوسته در اینجا وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو لبهایت را به لب جام گذاشتی و من نمیدانم که مستی من به خاطر لب لعل توست یا به خاطر شراب.
هوش مصنوعی: حلقههای موهایت نه فقط دل ما را به خود جلب کرده، بلکه در هر جایی که دلها به دام میافتند، اینجا هم همینطور است.
هوش مصنوعی: تو با تیغی که به دست گرفتهای میخواهی دل ما را بشکافی، اما اگر این تیغ را با یک غمزه به کار ببری، همین یک حرکت کافی است تا همه چیز را زیر و رو کند.
هوش مصنوعی: در حضور افراد عاقل، در مورد مشکلات عشق صحبت نکن و نکتههای خاص را مطرح نکن، زیرا اینجا یک محیط عمومی است و همه حق دارند در آن شرکت کنند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیت عاشقانهای اشاره میکند که وجود بوی محبوبش او را مست کرده است. او میگوید که نه محتویاتی چون شراب و نه ظروف مخصوص مهمانی عشق در اینجا وجود دارند، زیرا آنچه او را مشغول کرده، عطر و حضور محبوبش است که او را به شوق آورده و از هر چیز دیگر مهمتر است. در واقع، عشق و حضور معشوق به قدری قوی و پرتاثرکننده است که نیازی به می و جام مخصوص نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه مجلس چه بهشت این چه مقام است اینجا
عمر باقی رخ ساقی لب جام است اینجا
دولتی کز همه بگذشت ازین درنگذشت
شادئی کز همه بگریخت غلام است اینجا
چون در آیی به طربخانه ما با غم دل
[...]
کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا
جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا
هرکه بگذشت در این کوی به بند افتادهست
طائر بی قفس و دام کدام است اینجا
آنکه هر گام بلغزید در این کوی برفت
[...]
مستی و بی خبری رتبه عام است اینجا
ابجد تازه سوادان خط جام است اینجا
از سفر کردن ظاهر، نشود کار تمام
هر که در خویش سفر کرد تمام است اینجا
نشود جمع، زبان آوری و سوختگی
[...]
نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا
گر همه موج شراب است که دام است اینجا
زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال
جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا
بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف
[...]
هست این میکده و دعوت عام است اینجا
قسمت باده به اندازهٔ جام است اینجا
حرف آن راز که بیگانهٔ صوت است هنوز
از لب جام چکید است و کلام است اینجا
نشه از حال بگیرند و گذشتند ز قال
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.