گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

به جوهر می رخشان که از زجاجه پاک

چراغ عیش فروزد درین سراچه خاک

به حسن صنعت مشاطه ای که آراید

ز خوشه گهر و لعل تاج تارک تاک

که من ز دامن پیر مغان ندارم دست

کشاکش اجلم گر کند گریبان چاک

مکن مزاحمت اهل دل که محفوظ است

ز سنگ بی خردان شیشه خانه افلاک

گلی که بهر کلیم از درخت طور شکفت

توقع از خس و خاشاک می کنی حاشاک

ز عشقم اینقدر ادراک شد که نتوان کرد

به دقت نظر اسرار عشق را ادراک

قدم ز دیر مکش جامی از ملامت غیر

اگر به دیر رسیدی ز طعن غیر چه باک

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode