به جوهر می رخشان که از زجاجه پاک
چراغ عیش فروزد درین سراچه خاک
به حسن صنعت مشاطه ای که آراید
ز خوشه گهر و لعل تاج تارک تاک
که من ز دامن پیر مغان ندارم دست
کشاکش اجلم گر کند گریبان چاک
مکن مزاحمت اهل دل که محفوظ است
ز سنگ بی خردان شیشه خانه افلاک
گلی که بهر کلیم از درخت طور شکفت
توقع از خس و خاشاک می کنی حاشاک
ز عشقم اینقدر ادراک شد که نتوان کرد
به دقت نظر اسرار عشق را ادراک
قدم ز دیر مکش جامی از ملامت غیر
اگر به دیر رسیدی ز طعن غیر چه باک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و لطافت زندگی اشاره میکند و میگوید که باید از زیباییها و نعمتهای عشق بهرهمند شویم. او به تنهایی و دردسرهای زندگی اشاره دارد و از دسترسی به افکار عمیق عشق میگوید که کار آسانی نیست. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که نباید به انتقادها توجه کرد و اگر به دیر (محل عبادت) هم رسیدید، از طعنهها نترسید. در کل، این شعر ترویجکنندهی زیبایی، عشق و بیاعتنایی به انتقادات است.
هوش مصنوعی: به رنگ و بویی چشمنواز توجه کن که مانند شفافیت شیشه، زندگی را در این دنیای مادی روشن میکند.
هوش مصنوعی: به زیبایی هنری که آرایشگری انجام میدهد، همانطور که خوشههای مروارید و لعل را برای تزیین تاجی بر سر انگور شکل میدهد.
هوش مصنوعی: من از دامن پیر مغان جدا نخواهم شد و اگر سرنوشتم به خطر بیفتد، باز هم از این راه دور نخواهم شد.
هوش مصنوعی: مزاحمت نکن برای کسانی که دلشان پاک است، زیرا شیشه خانه آسمانها از دست نادانها در امان است.
هوش مصنوعی: گل زیبا و باارزشی که برای حضرت کلیم (موسی) از درخت طور شکوفا شد، تو توقع داری که از علفها و زبالهها هم چیزی به همین خوبی بوجود بیاید؟ هرگز!
هوش مصنوعی: از عشق من آنقدر درک و آگاهی حاصل شد که هیچکس نتوانست با دقت به رازهای عشق پی ببرد.
هوش مصنوعی: هرگز از دیگران نترس و به خاطر گفتههای آنان از مسیر خود منحرف نشو. اگر به جایگاه مقدسی رسیدی، از انتقادات دیگران نگران نباش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به مستحقان ندهی هرآنچه داری و باز
دهی به معجر و دستار سبزک و سیماک
بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک
که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک
سر من آنجا باشد که خاک پای تو است
وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک
بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند
[...]
بذروه ملکوت آی ازین نشیمن خاک
که نیست لایق تخت ملوک تحت مغاک
بخاک بازده این خاک و سوی علو گرای
که جان پاک سزا نیست جز بعالم پاک
تو شاه تخت وجودی چه جای تست اینجا
[...]
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک
درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک
به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم
ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک
کدام دل که به خون در نمیکشد دامن؟
[...]
کسی که لطف کند با تو خاک پایش باش
وگر ستیزه برد در دو چشمش آکن خاک
سخن به لطف و کرم با درشتخوی مگوی
که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.