حدیثی مشکل و سری ست مغلق
که در کون و مکان کس نیست جز حق
حقیقت واحد است و وحدت او
بود مرد محقق را محقق
ولیکن ز اختلاف اعتبارات
گهی باشد مقید گاه مطلق
مجرد یابیش ز اطلاق و تقیید
اگر جلباب هستی را کنی شق
چو بندی از تصاریف شیون چشم
تو را مصدر نماید عین مشتق
کند هر دم بیان این نکته را عشق
ولی عقلش نمی دارد مصدق
نبخشد جان جامی را خلاصی
ز قید عقل جز جام مروق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی حقیقتی عمیق و پیچیده میپردازد که در جهان و موجودات تنها حق وجود دارد. یعنی حقیقت واحدی وجود دارد که در عین حال میتواند به صورت مختلط و متعدد تجلی کند. این حقیقت برای افراد محقق قابل درک است، اما به دلیل تفاوت در برداشتها و تفسیرها، گاهی به صورت محدود و گاهی به شکل نامحدود درک میشود. اگر انسان بتواند پردههای کنونی از حقیقت را کنار بزند، درک عمیقتری از واقعیت پیدا میکند. عشق به این حقیقت میتواند درک را تسهیل کند، ولی عقل به تنهایی نمیتواند به آن دست یابد و نیاز به تجربه و حس عمیق دارد تا از قید عقل رهایی یابد.
هوش مصنوعی: داستانی پیچیده و پنهانی وجود دارد که در جهان و مکان، هیچ کس جز حق، از آن آگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: حقیقت تنها یک واحد است و همین وحدت، سبب میشود که مردان حقیقی به درک آن حقیقت نائل شوند.
هوش مصنوعی: نگاهها و دیدگاهها متفاوت است و بنابراین چیزی که در یک زمان یا شرایط خاص محدود به یک معناست، در زمان یا شرایط دیگر ممکن است به معنای گستردهتری تعبیر شود.
هوش مصنوعی: اگر از هر گونه محدودیت و قید و بندی رها شوی و به درستی به وجود خود بنگری، میتوانی به عمق هستی خود پی ببری و آن را به شکلی جدید درک کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که تغییرات و تحولات درد و غم چشمان تو را تحت تأثیر قرار دهد، آنچنان میشود که بسیاری از مفاهیم و احساسات میتوانند از آن نشأت بگیرند.
هوش مصنوعی: عشق مدام این موضوع را روشن میکند، ولی عقل نمیتواند آن را تأیید کند.
هوش مصنوعی: جز حس مرگ و عقل، هیچ چیز نمیتواند جان را از بند رهایی بخشد، مگر نوشیدن جام عشق.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شقیق النفس هات علی الشقائق
شرابی کان بدین وقت است لایق
گل اندر باغ می خندد چو معشوق
و قدیبکی السحاب بلحن عاشق
ادر بنت الکروم علی کرام
[...]
دلم را دیده عاشق کرد عاشق
که دل را عشق لایق بود لایق
مراد از دیده معشوق است معشوق
دلم پیوسته عاشق باد عاشق
بدان دلبر سپردم دل که دارد
[...]
بمعجز کرد ماه آسمان شق
نمود از ذاتِ بیچون سرّ مطلق
صراحی می زند بانگ اناالحق
بیا ساقی بده جام مروق
من از حلق صراحی می ننوشم
به وقت صبح تسبیح مصدّق
ببین بر چهره ی خوبان که از می
[...]
کدامین نقطه را نطق است «اناالحقّ»
چه گویی هرزهای بود آن مُزَبّق؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.