شمارهٔ ۱۱۳
تو حور جنتی اما ز چشم فتانت
ز بس که خاست بلا عذر خواست رضوانت
سحر به باغ گذشتی گشاد غنچه دهان
که بوسه ای برباید ز لعل خندانت
چو دست طوق تو سازم ز ضعف نشناسند
که هست بازوی من یا زه گریبانت
شد آفریده لبت زان زلال آب حیات
که بر لب آمده است از چه زنخدانت
ز شاخ وصل تو چون برخورم که آن مژه کرد
ز تیرهای بلا خاربست بستانت
مکن ز اشک نیازم به عشوه دامن ناز
که دست شعله آه من است و دامانت
حدیث عشق و غم درد جامی این همه چیست
اگر نه دفتر اعمال ماست دیوانت
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...