گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

هر که را عقل خرده بین باشد

پیش وی این سخن یقین باشد

کاسمان و زمین و هر چه در او

باشد از جسم و جان چه کهنه چه نو

نیست آن را ز صانعی چاره

که بود فیض بخش همواره

خانه بی صنع خانه ساز که دید

نقش بی دست خامه زن که شنید

هر چه آورده سوی هستی پی

یافته هستی و بقا از وی

نه عرض ذات او و نی جوهر

هر چه بندی خیال ازان برتر

همه محتاج او نشیب و فراز

و او مبرا ز احتیاج و نیاز

اول او بود و کاینات نبود

یافت زو جمله کاینات وجود

آخر او ماند و نماند کس

کنه او را جز او نداند کس

از همه در صفات و ذات جدا

لیس شی ء کمثله ابدا