شد جوانی ز سالکان طریق
با یکی پیرکار دیده رفیق
پیر چون آفتاب پرمایه
وان جوان از قفاش چون سایه
می بریدند ره که ناگاهی
گشت پیدا پر آب و گل راهی
پیر مستانه می نهاد قدم
آن جوان از پی ایستاده دژم
کش مبادا شود در آن ما بین
از گل آلوده جامه یا نعلین
پیر چون آن بدید گفتا هی
خر نیی بیم آب و گل تا کی
چند داری نگاه جامه ز گل
دل نگه دار ای مغفل دل
از گل و آب جامه بتوان شست
که شود پاکتر ز بار نخست
لیک چون دل به غفلت آلاید
خونت از دیدگانت بپالاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره جوانی است که در مسیر سیر و سلوک با پیرمردی همراه میشود. پیر به مانند آفتاب درخشان و جوان همچون سایهاش است. در مسیر، آنها به مکانی میرسند که آب و گل وجود دارد. پیر با اعتماد به نفس قدم برمیدارد اما جوان نگران است که لباسش آلوده شود. پیر به جوان میگوید که چرا اینقدر به لباسش فکر میکند و او را به یادآوری میاندازد که لباس را میتوان شست و پاک کرد، اما اگر دل به غفلت و نادانی آلوده شود، عواقب بدی خواهد داشت. در واقع، این شعر به اهمیت پاکی دل و عدم وابستگی به ظواهر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: یک جوان در مسیر سلوک، با یک پیر و استاد در راه دیدار کرد و رفاقتی میان آنها شکل گرفت.
هوش مصنوعی: پیر مانند آفتاب با ارزش و روشنایی است، در حالی که جوان همچون سایهای از او و به دور از آن درخشش است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف مسیری میپردازد که ناگهان به یک رودخانه یا جوی آب پر از گل و لای تبدیل میشود. به نظر میرسد که شخص در میانه راه با مانعی غیرمنتظره مواجه میشود که او را مجبور به تغییر مسیر میکند. این تغییر ناگهانی میتواند به معنای چالشها و موانع زندگی باشد که هر لحظه ممکن است پیش روی ما قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: مرد سالخوردهای به طور مستانه و بیخیال، قدم به جلو میگذارد در حالی که آن جوان به فکر و تأمل ایستاده و غمگین است.
هوش مصنوعی: مبادا در آن فضا چیزی ناپاک یا کثیف به وجود بیاید که باعث آلودگی لباس یا کفش شود.
هوش مصنوعی: پیر که این صحنه را دید، گفت: "ای احمق، تا کی میخواهی از آب و گل بترسی؟"
هوش مصنوعی: چند بار به زیباییها و ظرافتهای دل توجه داری، ای کسی که دلت درمانده است.
هوش مصنوعی: از گل و آب میتوان لباس را شست و آن را پاکتر از روز اول کرد.
هوش مصنوعی: اما وقتی که دل به غفلت غرق شود، اشکهایت از چشمانت سرازیر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.