گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

یک قطعه سوی بنده فرستاد مجددین

کان را بصد قصیده نشاید جواب کرد

معنی روشن وی و الفاظ عذب وی

آنکرده با سخن که بسنگ آفتاب کرد

خط شریف او بنکوئی چوآن نگار

کاندر بهار تازه بصحرا سحاب کرد

تشویر خوردم الحق و چونان خجل شدم

کز شرم خاطرم رخ از و در نقاب کرد

طبعم بطعنه گفت که برخیز و شرم دار

کس سنگ را معارض در خوشاب کرد؟

از روی حسب حال بگفت این سه چاربیت

پس توبه کرد طبعم و رای صواب کرد

گلگونه نشاط چه رنگ آورد بگوی

زیرا که از خجالت طبعم چو آب کرد