هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نوعی ناتوانی در شناخت و درک متقابل اشاره میکند. او میگوید که نه تو به من نگاه میکنی و نه من جرات دارم به تو نگاه کنم. به جای این تشویش، بهتر است که هر کدام از ما خود را از این شرایط رها کنیم. شاعر از درد و رنجی که ناشی از این رابطه است سخن میگوید و خواستار آزادی از این وضعیت است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نوعی ناتوانی در شناخت و درک متقابل اشاره میکند. او میگوید که نه تو به من نگاه میکنی و نه من جرات دارم به تو نگاه کنم. به جای این تشویش، بهتر است که هر کدام از ما خود را از این شرایط رها کنیم. شاعر از درد و رنجی که ناشی از این رابطه است سخن میگوید و خواستار آزادی از این وضعیت است.
هوش مصنوعی: نه تو قدرت داری که به من نگاه کنی و نه من جرأت دارم که به تو خیره شوم.
هوش مصنوعی: به ناگهان خود را از شرّ من رها کن تا من از دست تو فرار کنم، تو به خاطر زحمت و دردسرهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خبرت هست که خون شد جگرم
وز می عشق تو چون بی خبرم
زآرزوی سر زلف تو مدام
چون سر زلف تو زیر و زبرم
نتوان گفت به صد سال آن غم
[...]
وه که امروز بحال دگرم
تو چه دانی که نداری خبرم
از همه خرمئی دور از تو
تا ز تو دور ترم، دور ترم
نه تو را، رای که بر من نگری
[...]
ای ز خاک در تو تاج سرم
خود همینست بعالم هنرم
نم کلک تو و خاک در تست
حاصل خشک و تر بحر و برم
عقدها گوهر ازو بربایم
[...]
تا کی از دست تو خونابه خورم؟
رحمتی، کز غم خون شد جگرم
لحظه لحظه بترم، دور از تو
دم به دم از غم تو زارترم
نه همانا که درین واقعه من
[...]
هر کجا حسن خوشی می نگرم
جان به عشق تو به او می سپرم
نگرانم به جمال خوبان
چه کنم حسن تو را می نگرم
دم به دم کلک خیالت به کرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.