سرو را خطه کمال نماند
رونق گلشن جمال نماند
طاق ایوان مکرمت بشکست
سرو بستان اعتدال نماند
چشم بختم بخفت و مردم را
بر سر از خواب جز خیال نماند
اهل دل را ز خطّه اندوه
دیگر امکان انتقال نماند
ای دریغا که در سیاهی عمر
آن هنرمند بی همال نماند
در تکاپوی حادثات زمان
روز عیش و شب وصال نماند
چاره صبر است درد ما، لیکن
صابری را دگر مجال نماند
در چنین واقعه نکرد انشاء
اهل دل را دگر مآل نماند
آنکه از فرط جود و بخشش او
بحر و کان را دگر مثال نماند
و آنکه با عقد گوهر بخشش
نقص در رشته کمال نماند
شاه دریا عطا که با کف او
خلق را حاجت سفال نماند
حرز آثار خامه عدلش
بر رخ ملک خط و خال نماند
تا ابد آفتاب دولت او
باد تا بنده گر هلال نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جوادی که کوه و دریا را
باعطای تو ملک و مال نماند
شکر انعام تو به جان گویم
که زبان را در او مجال نماند
آن درختی است بر تو که ازو
[...]
پیش از آن مر مرا مجال نماند
حدثان را زبان قال نماند
از زمانه منال خاقانی
گرچه در غربتت منال نماند
که زمانه هم از تو نالان تر
که کرم را در او مجال نماند
قفل پندار برکن از در دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.