مرا به وصل تو گر زان که دسترس باشد
دگر ز طالع خویشم چه ملتمس باشد
بر آستان تو غوغای عاشقان چه عجب
که هر کجا شکرستان بود مگس باشد
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
که نیم جان مرا یک کرشمه بس باشد
اگر به هر دو جهان یک نفس زنم با دوست
مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد
ازین هوس که مرا هست اگر شوم در خاک
هنوز در سر من ذوق این هوس باشد
بدین صفت که مرا دست بخت کوتاه است
کیم به سرو بلند تو دسترس باشد
ره خلاص کجا باشد آن غریقی را
که سیل محنت عشقش ز پیش و پس باشد
هزار بار شود آشنا و دیگر بار
مرا ببیند و گوید که این چه کس باشد
به دام عشق حزین است نالههای جلال
که زار نالد بلبلی که در قفس باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و longing (دلتنگی) خود اشاره میکند. او میگوید اگر به وصال محبوبش برسد، دیگر به سرنوشت خود اهمیت نمیدهد. بر آستان محبوب، عاشقان شوری دارند، چرا که در هر جا که شیرینی باشد، مگس هم وجود دارد. او نیاز به شمشیر برای کشتن عشق ندارد، زیرا یک نگاه یا کرشمه محبوبش کافیست تا او را نیمهجان کند. شاعر میگوید اگر فقط یک نفس با محبوب بزند، این کافی است و از جهان بازدهی خواهد داشت. هرچند او آرزو دارد، اما بختش کوتاه است و نمیتواند به محبوب بلندش دسترسی پیدا کند. او درباره غم و درد عشق صحبت میکند و این که عشقش او را غرق محنت کرده است. نهایتاً او به حال بلبل قفسنشینی اشاره دارد که به شدت ناله میزند و نشاندهنده یأس و ناامیدی اوست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم به وصلیت برسم و دسترسی به تو امکانپذیر باشد، دیگر از سرنوشت خود چه درخواستی میتوانم داشته باشم؟
هوش مصنوعی: در نزدیکی تو، شور و شوق عاشقان طبیعی است، زیرا هر جا که شیرینی وجود داشته باشد، حشرات هم جذب آن میشوند.
هوش مصنوعی: عاشق را نیازی به شمشیر نیست؛ کافی است که یک اشاره یا حرکت کوچک معشوق، او را به مرز جانش برساند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم یک بار دیگر با دوستم نفس بکشم، آن یک نفس برای من به اندازه تمام نعمتهایی که در این دو جهان وجود دارد ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است روزی در خاک دفن شوم، اما هنوز در دل من اشتیاق و میل به این آرزو زنده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه من به اندازه کافی شانس ندارم، چطور میتوانم به قامت بلند تو برسید؟
هوش مصنوعی: کجا میتواند نجاتی باشد برای کسی که در میان طوفان سختیهای عشق غرق شده و هیچ راهی به سوی آرامش ندارد؟
هوش مصنوعی: اگر هزار بار هم با یکدیگر آشنا شویم و او دوباره مرا ببیند، باز هم از خود میپرسد که این شخص کیست و چه کسی است.
هوش مصنوعی: نالههای جلال به خاطر عشق به دام افتادهاند و حالتی حزین دارند. این صحنه را تصور کن که بلبل در قفس گرفتار شده و با درد و زاری آواز میخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
همین شعر » بیت ۳
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
که نیم جان مرا یک کرشمه بس باشد
ز روزگار حذر کن ز کردگار بترس
وگرت بر همه آفاق دسترس باشد
چو روزگار برآشفت و کردگار گرفت
زوال دولت تو در یکی نفس باشد
نه کردگار به تدبیر خلق کار کند
[...]
جلال ملت و دین،تو گمان مبر که دگر
به کبریای جلال تو هیچ کس باشد
به هر چه حکم تو سابق شود چو در نگری
قضا هنوز به فرسنگها ز پس باشد
شبی نباشد کاندر دل و دِماغ عدو
[...]
مرا حیات ابد از لبت هوس باشد
که می گر آب حیات است یک نفس باشد
بزیر تیغ تو ای شوخ در صف عشاق
کسی که پیش نیامد همیشه پس باشد
تو آفتابی و با ذره کی شوی نزدیک
[...]
ز دام عشق کی آزادیام هوس باشد
که رخنه در دلم از رخنهٔ قفس باشد
چه می کند چمن عیش ما بهاری را
که همچو فصل گل صبح، یک نفس باشد
درین چمن چه کنی فکر آشیان که درو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.