چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
تو باز بر سر میدان عشق پای منه
از آن جهت که به اوّل قدم بلغزیدی
مگر تو غنچه نورسته ای و من ابرم
که زار زار چو بگریستم بخندیدی
هزار بار بگفتم ترا که مشنو هیچ
ز دشمنان بدی دوستان و نشنیدی
جفا نمودی و رفتی و دل ندادی باز
ز آه و ناله شبهای من نترسیدی
نگفتیم که به کام دلت رسانم زود
به کام دل نه ولیکن به جان رسانیدی
چه حالتی ست که احوال ما نمی پرسی
چه دشمنی ست که از دوستان برنجیدی
نگفتمت که ز خوبان وفا مجوی جلال
چو پند من نشنیدی سزای خود دیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از جدایی و بیوفایی معشوقش میگوید. او میپرسد که چه چیزی سبب تغییر رفتار معشوق شده و چرا به وعدههایش عمل نکرده است. شاعر از او میخواهد که دوباره به عشق بازگردد، زیرا در ابتدا هم او به راحتی از راهش منحرف شده است. شاعر به معشوقش یادآوری میکند که با اشکهای او بیخیال بوده و به جفاهایش فکر نکرده است. او به یادآوری حقیقت میپردازد که حتی از دوستانش آزرده شده و حالش را نمیپرسد. در نهایت، شاعر نصیحت میکند که به دنبال جلال و زیباییهای ظاهری نباشد و در پی وفا باشد، و به این ترتیب، عواقب بیوفاییاش را میبیند.
هوش مصنوعی: چه اتفاقی افتاده که ناگهان عشق تو نسبت به من کم رنگ شد؟ چه بر سر تو آمده که از کنترل خود خارج شدهای؟
هوش مصنوعی: دیگر کسی به قول و عهد تو اعتماد نخواهد کرد، زیرا هر چه گفتی، از آن دور شدهای و عمل نکردهای.
هوش مصنوعی: تو دوباره در میدان عشق حاضر شو، زیرا به خاطر لغزش در اولین قدم، نیاز به بازگشت داری.
هوش مصنوعی: آیا تو هنوز جوان و شاداب هستی و من مانند ابر، غمگین و بارانزده؟ وقتی که من اشک میریزم، تو چرا میخندی؟
هوش مصنوعی: من بارها به تو گفتم که هیچ وقت به حرفهای دشمنان اعتماد نکن و بدی دوستان را فراموش نکن، اما تو به این نصیحتها توجه نکردی.
هوش مصنوعی: توی ستمگرانه دور شدی و دل مرا نداشتی، ولی از زاری و نالههای شبهای من نترسیدی.
هوش مصنوعی: ما نگفتیم که به سرعت خواستهات را برآورم، اما تو به من جان بخشیدی.
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است که حال ما را نمیپرسی و چه دشمنی است که از دوستان خود دلخور شدهای.
هوش مصنوعی: من به تو نگفتم که از افراد خوب انتظار وفا داشته باشی؟ زمانی که نصیحت من را نادیده گرفتی، حالا باید نتیجه کار خود را ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
[...]
وفا نکردی و پیوندِ عهد ببردی
به دشمنی من از دوستی بگردیدی
عفا الله آن که به کینش هلاک خواهی کرد
گر این که با منِ مسکین به مهر ورزیدی
هزار شب ز تو در خون نشستهام تا روز
[...]
چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.