وفا نکردی و پیوندِ عهد ببردی
به دشمنی من از دوستی بگردیدی
عفا الله آن که به کینش هلاک خواهی کرد
گر این که با منِ مسکین به مهر ورزیدی
هزار شب ز تو در خون نشستهام تا روز
مرا ز بد بتر آخر چه میپسندیدی
چنین کنند وفا حقّ ِ صحبت این باشد
که دشمنی به علیرغمِ دوست بگزیدی
گناهِ من به چه وجه اعتماد میکردم
چو دیدمت که دل اوّل نظر بدزدیدی
غمِ تو چند خورم ای که خونِ من خوردی
کرانه کردی و چندین جفا بورزیدی
من از نشانِ تو انگاشتم که بیخبرم
تو نیز نامِ من انگار کن که نشنیدی
به خدمت آمده بودم امیدها بر سر
وداع میکنم و میروم به نومیدی
نزاریا نه ترا گفتم اعتماد مکن
که او وفا نکند دل بدو مده دیدی
در آتشت بگدازد چو گل به هر ساعت
که هم چو غنچه ی در پرده باز خندیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی
که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی
گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم
که بیگنه بکشی از خدا نترسیدی
بپوش روی نگارین و موی مشکین را
[...]
چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
تو باز بر سر میدان عشق پای منه
[...]
چه جرم رفت که یکباره مهر ببریدی
چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند
که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
هزار بار بگفتم که نشنوی زنهار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.