نمی کنی نفسی سوی من به لطف نگاه
مگر ز ناله شبهای من نه ای آگاه
کجا به دامن وصل تو دسترس یابم
که پایه تو بلند است و دست من کوتاه
مپوش روی که در کوی تو دلم گم گشت
به نور روی تو باشد که باز یابم راه
به بزم خسته دلان آستین ز رو برگیر
که روشنی ندهد چون گرفته باشد ماه
ز عمر خویش مرا یک نفس به سر نرود
که زلف تو نکند عالمم به چشم سیاه
چرا به چاه بلا اوفتادم از زلفت
چو با کمند توان آمدن برون از چاه
چنین که بر رگ جان زخم می زند عشقت
ز پرده ناله زارم برون فتد ناگاه
هزار دل به یکی موی چون نگه دارد
به هیچ روی چو زلفت دلی نداشت نگاه
به هفت کلّه افلاک در زنم آتش
اگر به درد تو از سوز دل برآرم آه
چو مهر روی تو با خویشتن به خاک برم
ببینی از سرخاکم دمیده مهر گیاه
جلال را تو اگر خوانی و اگر رانی
به سخت و سست نخواهد شدن ازین درگاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.