گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جلال عضد

گرچه غریق بحر مضایق چو لنگرم

آخر دلی وسیع چو بحری ست در برم

چون بحر اگر چه نیست به جز باد در کفم

از گوهر نسفته چو دریا توانگرم

من صافی اندرون و حریفان دور ما

خونم همی خورند به دستان که ساغرم

از سوز سینه دامن عودی آسمان

دود دلم گرفته تو گویی که مجمرم

چون تیغ اگر برهنه ام از جور روزگار

زانم زبان دراز که پاکیزه گوهرم