باز از چمن غیب برآورد صبا دم
ساقی منشین خیز و بده جام دمادم
در جام صفاهاست که بیجام جهانتاب
کی صبح برآرد ز سر صدق و صفا دم
من می خورم و جرعه بدین دخمه فشانم
کاندر خم این خمکده بگرفت مرادم
از اهل جهان یافت نشد اهل وفایی
کز رنگ وفا بوی ندارد گل آدم
دم می دهدت عمر دم از عمر مزن هیچ
در کوی فنا چند توان زد ز بقا دم
سرّی ست ز جان، چرخ ز بس جان که ربوده ست
کز رنگ رخ کاه زند کاه رُبا دم
بر خاک جلال ار گذری ای که یقینی
تقصیر مکن فاتحهای بر گِل ما دم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از پندهایی درباره زندگی و گذر زمان صحبت میکند. او به سادگی و زودگذر بودن عمر اشاره میکند و اهمیت لذت بردن از لحظات را یادآور میشود. شاعر از شراب به عنوان نمادی از شادی و سرور استفاده میکند و بر این نکته تأکید دارد که در دنیای فانی، وفاداری و صداقت نادر است. او به زیبایی و جلال نیز اشاره میکند و در نهایت از شنیدگان میخواهد که هنگام گذر از زندگی، بر روی خوشیها تمرکز کنند و بر گل زندگی فاتحهای بخوانند.
هوش مصنوعی: باد بهاری دوباره از چمن بیرون آمد و صدا میزند. ای ساقی، برنخیز و پیوسته جام را به من بده.
هوش مصنوعی: در دل شادیهاست که بدون جام، جهانی درخشان و روشن نمیتواند صبح را از عمق صداقت و پاکی به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: من مینوشم و کمی از آن را در این مکان تاریک میریزم؛ زیرا در این خمخانه، آرزویم برآورده شده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا کسانی که به وفا و صداقت پایبند باشند، بسیار نادرند. حتی اگر در ظاهر خود را وفادار نشان دهند، بویی از واقعیّت وفا در وجودشان حس نمیشود، مانند بویی که از گل آدمی که بیوفاست، به مشام نمیرسد.
هوش مصنوعی: به تو زندگی میبخشد، اما از عمر خود صحبت نکن. در مسیر زوال، چگونه میتوان بر بقای جاودان تأکید کرد؟
هوش مصنوعی: این بیت به راز و رمزی اشاره دارد که ریشهاش در دل و جان انسانهاست. گوینده به ما میگوید، چرخ روزگار به خاطر این راز و حکایتها، از سر سپردن به رنگی خاص دوری میکند و در این مسیر، به زیبایی و لطافتهایی که در زندگی وجود دارد، اشاره دارد. در واقع، زندگی و احساسات عمیق انسانی چنان تأثیری دارند که میتوانند روح و جان را تسخیر کنند.
هوش مصنوعی: اگر بر خاک این عظمت قدم میزنی، خواهش میکنم که بیتوجهی نکن و برای روح ما که در خاک است، دعایی بکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مادرتان گفت که من بچه بزادم
از بهر شما من به نگهداشت فتادم
قفلی به در باغ شما بر بنهادم
درهای شما هفته به هفته نگشادم
دردا و دریغا که دل از دست بدادم
واندر غم و اندیشه و تیمار فتادم
آبی که مرا نزد بزرگان جهان بود
خوش خوش همه بر باد غم عشق تو دادم
با وصل تو نابوده هنوزم سر و کاری
[...]
بیقدر نخواهم شد اگر خاک نهادم
خارم منگر ذره خورشید نژادم
از هستیم ار نیست نشان، نام بجا هست
در نزد شب و روز جهان نقش زیادم
جنس من و بازار رواج این چه خیالست
[...]
چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم
از چار جهت بسته فلک راه گشادم
آب گهرم ساخته باگرد یتیمی
جنس هنرم، در همه بازار کسادم
ممنون نبود شمع من از دست حمایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.