بیقدر نخواهم شد اگر خاک نهادم
خارم منگر ذره خورشید نژادم
از هستیم ار نیست نشان، نام بجا هست
در نزد شب و روز جهان نقش زیادم
جنس من و بازار رواج این چه خیالست
چون قبله نما در حرم کعبه کسادم
از دامن صحرای جنون دست ندارم
گر اشک بآبم دهد و آه ببادم
بیقدرتر از غم بدل ماتمیانم
هر چند که نایاب تر از خاطر شادم
از دست من آزرده چرا خلق نباشند
چون خامه بحرف همه انگشت نهادم
در مکتب عشقست کتابم ورق دل
روشن نشود جز بخط زخم سوادم
یک نقد دغل همت من خرج نکرده است
تا پاک نشد خرمن بر باد ندادم
در سینه کلیم اینهمه ناخن که شکستم
از کار دل خود گره غم نگشادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر در مورد عشق، هویت و غم است. شاعر به اینکه وجودش در جایی کمارزش میشود، اشاره دارد و در عین حال بر اهمیت و ارزش درونی خود تأکید میکند. او از تلاشهایش برای نشان دادن خود و ارتباطش با عشق و درد سخن میگوید، و میفهمد که حتی اگر دردی را تجربه کند، همچنان دچار خسران نمیشود. در نهایت، او همواره در جستجوی معنا و روشنی در دل تنگیها و غمهایش است.
هوش مصنوعی: اگر خاک شوم، بیقدر نخواهم شد؛ چون ریشهام به خورشید میرسد و از آن انرژی میگیرم.
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از وجود من نیست، اما نام من در یاد شب و روز باقی است و در جهان نقش و اثری فراوان دارم.
هوش مصنوعی: من و بازار از نظر نوع و کیفیت چه اندیشهای داریم، مانند قبله نمایی که در حرم کعبه فروخته شده است.
هوش مصنوعی: من از دل دیوانگیام جدا نمیشوم، حتی اگر اشکهایم به آب و آههایم به باد تبدیل شوند.
هوش مصنوعی: غم من بیارزشتر از درد و اندوه کسانی است که سوگوارند، هرچند که شادی من نایابتر از یاد و خاطرهای است که آنها دارند.
هوش مصنوعی: چرا مردم از دست من ناراحت باشند در حالی که من در هر چیزی که گفتم، خود را به قلم تشبیه کردهام و تمامی حرفها و اندیشههایم را به آن منتقل کردهام؟
هوش مصنوعی: کتاب عشق در دل من نوشته شده، اما روشن شدن این دل فقط از طریق زخمهای عاطفی ممکن است.
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر دغلکاری و دورویی خود، چیزی را هزینه نکردهام و تا زمانی که تمام تلاش خود را نکردهام، به هیچ چیز مشکل نخوردهام.
هوش مصنوعی: در دل من، به میزان زیادی رنج و درد جمع شده، حتی با تمام تلاشهایی که کردهام، نتوانستهام گرههای غم و اندوهم را باز کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مادرتان گفت که من بچه بزادم
از بهر شما من به نگهداشت فتادم
قفلی به در باغ شما بر بنهادم
درهای شما هفته به هفته نگشادم
دردا و دریغا که دل از دست بدادم
واندر غم و اندیشه و تیمار فتادم
آبی که مرا نزد بزرگان جهان بود
خوش خوش همه بر باد غم عشق تو دادم
با وصل تو نابوده هنوزم سر و کاری
[...]
باز از چمن غیب برآورد صبا دم
ساقی منشین خیز و بده جام دمادم
در جام صفاهاست که بیجام جهانتاب
کی صبح برآرد ز سر صدق و صفا دم
من می خورم و جرعه بدین دخمه فشانم
[...]
چون مهرهٔ ششدر، شده رفتار ز یادم
از چار جهت بسته فلک راه گشادم
آب گهرم ساخته باگرد یتیمی
جنس هنرم، در همه بازار کسادم
ممنون نبود شمع من از دست حمایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.