ز دیده خون دل تا چند ریزم
ز دست هجر تو تا کی گریزم
دلم در کوی تو گم گشت ناگاه
بگو خاک درت تا چند بیزم
مرا طالع ز وصلت نیست جانا
بگو با بخت خود تا کی ستیزم
به روز حشر اگر یابم مجالی
به بوی مهر تو از خاک خیزم
به وصلم گر زمانی می کنی شاد
نباشد هیچ باک از تیغ تیزم
اگر روزی به ما آری گذاری
روان جان جهان در پات ریزم
عروس ار خوب رو باشد خدا را
پدر را گو نمی باشد جهیزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرا با جان بیچاره ستیزم
چرا بیهوده خون خویش ریزم
بدین خواری مجویم گر عزیزم
خط آزادیم ده گر کنیزم
بچیزی کان نیرزد یک پشیزم
فرو دادم همه عمر عزیزم
چو آگاهی، ز خوی بد ستیزم
ببر بار سلامت ز آب خیزم
نمی گویم که در چشمت عزیزم
نه آخر مر تو را کمتر کنیزم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.