گنجور

 
جهان ملک خاتون

دلا صبر از رخ جانان ندارم

به عشق او سر و سامان ندارم

صبا از من پیامی بر، بر یار

کزین پس طاقت هجران ندارم

بود مشکل مرا درد فراقت

تو دانی بر دلم آسان ندارم

مسلمانان به درد عشق جانان

تحمل با غم حرمان ندارم

چو زلف تو چنین شوریده حالم

به دل مشکل که من فرمان ندارم

به هر جوری که بینم از تو جانا

یقین دان دستت از دامان ندارم

جهانی را تو جانی ای دلارام

مکن عیبم که صبر از جان ندارم

به سالی یک زمان پیشم نیایی

چگونه در غمت افغان ندارم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

اگر نقش رخت بر جان ندارم

به زلف کافرت ایمان ندارم

ز تو یک درد را درمان مبادم

اگر صد درد بی‌درمان ندارم

ز عشقت رازها دارم ولیکن

[...]

عطار

اگر عشقت به جای جان ندارم

به زلف کافرت ایمان ندارم

چو گفتی ننگ می‌داری ز عشقم

که من معشوق اینم کان ندارم

اگر جانم بخواهد شد ز عشقت

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
عراقی

نگارا، بی‌تو برگ جان ندارم

سر کفر و غم ایمان ندارم

به امید خیالت می‌دهم جان

وگرنه طاقت هجران ندارم

مرا گفتی که: فردا روز وصل است

[...]

مولانا

اگر عشقت به جای جان ندارم

به زلف کافرت ایمان ندارم

چو گفتی ننگ می داری ز عشقم

غم عشق تو را پنهان ندارم

تو می گفتی مکن در من نگاهی

[...]

جهان ملک خاتون

ندارم بی تو برگ جان ندارم

غم عشق تو را پنهان ندارم

خبر داری که در شبهای تاری

به درد عشق تو درمان ندارم

غم تو آتشی در جان ما زد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه