چه دهم شرح که از غصّه چه بر جان دارم
یا چه اندوه دل از فرقت جانان دارم
چون مرا نیست ز هجر تو خلاصی پیدا
چند حال دل خود را ز تو پنهان دارم
خبرت نیست ز احوال من شوریده
که دل از غصّه هجر تو پریشان دارم
گرنه از شربت وصل تو امیدی باشد
من دلخسته کجا طاقت هجران دارم
نکند درد مرا سود مداوای طبیب
چون من از نوش لب لعل تو درمان دارم
من چو در بادیه ی عشق تو ای کعبه ی جان
پا نهادم چه غم از خار مغیلان دارم
منم آن بلبل شوریده که در باغ رخت
با گل وصل فراغی ز گلستان دارم
راستی بر قد شمشاد حرامست نظر
من که چون قامت تو سرو خرامان دارم
جز هوای دهنت هیچ ندارم به جهان
چون سکندر هوس چشمه حیوان دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوه ناشی از جدایی و هجران معشوق صحبت میکند. او احساس میکند که هیچ راهی برای رهایی از این غم ندارد و هرچه سعی میکند، نمیتواند حال دل خود را از معشوق پنهان کند. شاعر به شدت عاشق است و نمیتواند امیدی به وصال معشوق داشته باشد. او از درد و رنج خود شکایت میکند و احساس میکند که درمان دردش فقط در وصال معشوق نهفته است. در نهایت، او خود را به بلبل تشبیه میکند که در باغ معشوقش، احساس خوشی و آزادی ندارد. شاعر در این اشعار عشق و درد ناشی از آن را به تصویر میکشد و به زیبایی معشوق خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه احساساتم را برایت توصیف کنم؛ چرا که در دل غمها و اندوههایی که به خاطر جدایی محبوبم دارم، غرق شدهام.
هوش مصنوعی: چون نمیتوانم از دوری تو خلاص شوم، پس چطور میتوانم حال دل خود را از تو پنهان کنم؟
هوش مصنوعی: تو از حال و روز من آگاه نیستی، من که دیوانهوار از دوری تو در غم و اندوه هستم و دلم بسیار پریشان است.
هوش مصنوعی: اگر امیدی به وصال تو داشته باشم، با این حال من که دلbroken هستم، چگونه میتوانم طاقت دوری و جدایی را داشته باشم؟
هوش مصنوعی: شاید درمان درد من به وسیله پزشک فایدهای نداشته باشد، زیرا من از لبهای زیبای تو درمانی دارم.
هوش مصنوعی: من وقتی که در راه عشق تو قدم گذاشتم، مانند کسی هستم که به کعبه جانم نزدیک شدهام؛ بنابراین از خارهای در راه ناراحت نیستم.
هوش مصنوعی: من همان بلبل سرگشتهام که در باغ وجود تو، با عشق و نزدیکی به تو، احساس آرامش و شادی داشتم و از زیباییهای زندگی لذت میبرم.
هوش مصنوعی: نگاه من بر قامت شمشاد، نادرست است، زیرا من خود قامت تو را چون سرو بلند و زیبا میدانم.
هوش مصنوعی: جز هوای دهانت، چیزی در دنیا برای من نیست. درست مانند سکندر که آرزوی چشمه جاودانی را دارد، من نیز چنین آرزویی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آشکارا کنم این درد که در جان دارم
عاشق روی توام از تو چه پنهان دارم
من بیچاره کجا وصل تو یابم، لیکن
می دهم جان به تمنّای تو تا جان دارم
بعد ازین این سر شوریده و سامان هیهات
[...]
گر چه از دست غمت حال پریشان دارم
نکنم ترک غم عشق تو تا جان دارم
جان چه باشد که از او دل نتوانم برداشت
من که در سر هوس صحبت جانان دارم
از مقیمان مقام سر کویت چو شدم
[...]
تا بسر شوری از آن زلف پریشان دارم
نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم
پرده بردار که تا بر همه روشن گردد
کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم
پیرم از رشک و شد آمیخته با جان غم یار
[...]
از دل سوخته اخگر به گریبان دارم
سینه ای گرمتر از خاک شهیدان دارم
ساده از نقش تمناست دل خرسندم
عالمی امن تر از دیده حیران دارم
به تهیدستی من خنده زند موج سراب
[...]
بس که دل سوختگی ز آتش هجران دارم
گر به دوزخ بریم، شکر فراوان دارم
اشک و آهم ز فراقت به هم آمیخته شد
بلعجب بین که در آب آتش سوزان دارم
گر بسوزد نفسم هر دو جهان را نه عجب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.