نگارا از فراقت سخت زارم
به سختی روزگاری می گذارم
نه خور دارم نه خواب از عشق رویت
چو زلف تو پریشان روزگارم
چو ابروی توأم پیوسته در خم
چو چشمان تو در عین خمارم
ز خاک کوی هجران آخر ای جان
نشانی تا به کی در دل غبارم
به بوی آنکه بر من رحمت آری
نشسته منتظر بر ره گذارم
نکردی هیچ رحمت بر دل من
از آن بی رحمتی بس شرمسارم
ببردی آب روی من به یکبار
چرا کردی چو خاک راه خوارم
مکن زین بیش بر من جور و خواری
مبر یکباره جانا اعتبارم
میان وادی جان رمیده
بجز تخم غم مهرت چه کارم
جهان را اختیاری نیست یارا
به دست باد دادم اختیارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعری از درد و غم فراقت معشوق سخن میگوید. او به سختی روزگار میگذراند و از نبود معشوق، نه خواب راحت دارد و نه آرامش. شاعر از سردی و بیرحمی معشوق و غم فراق خود ابراز ناراحتی میکند و میگوید که او به خاطر عشقش در حال رنج و عذاب است. او به یاد آنکه رحمت و محبت به او داشته باشد، منتظر نشسته است و از بیمحبتی معشوق شرمسار و خوار شده است. شاعر درخواست میکند که معشوق بیشتر بر او ظلم نکند و در دلش نشانهای از محبت بگذارد، زیرا او در وادی غم و اندوه گرفتار است و جز غم عشق کاری نمیتواند بکند. در پایان به بیاختیاری خود در برابر تقدیر اشاره میکند و میگوید که زندگیاش به دست باد سپرده شده است.
هوش مصنوعی: عزیزم، به خاطر دوری تو بسیار ناراحت و محزون هستم و روزها را با سختی و دشواری سپری میکنم.
هوش مصنوعی: عشق تو چنان مرا درگیر کرده که نه خوراکی دارم و نه آرامش؛ مثل زلفهای تو که به هم ریخته، روزهایم نیز بینظم و آشفته است.
هوش مصنوعی: مثل ابروی تو که همیشه در حالت خمیده است، من هم چشمان تو را در حالتی مست و خوابآلود میبینم.
هوش مصنوعی: ای جان، از خاک کوی جدایی، نشانی به من بده تا ببینم تا کی در دل خود غبار و تیرهگی دارم.
هوش مصنوعی: من به خاطر بوی رحمت تو منتظر در راهی نشستهام.
هوش مصنوعی: با بیرحمیات هیچ رحمتی بر دل من نکردی و همین موضوع مرا به شدت شرمسار کرده است.
هوش مصنوعی: تو به یکباره آبرویم را بردی، چرا همچون خاک بی ارزش مرا در نظر گرفتی؟
هوش مصنوعی: دیگر بر من سختی و بیاحترامی نکن، ای عزیز، تمام اعتبار و ارزش من را در یک لحظه از بین نبر.
هوش مصنوعی: در دنیای روح و احساسات من، جز حسرت و غم محبت تو، چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: زندگی و دنیا تحت کنترل من نیست، من اختیار خود را به دست باد سپردهام و به ناملایمات تن دادهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.