گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

من دلخسته در عشقت خرابم

ببرده آتش عشق تو آبم

گرم چون چشم مستت مست خواهی

بده جانا از آن لعلت شرابم

به چشم ساحر و زلف پرآشوب

ببردی ای نگار از دیده خوابم

دوای درد دل پرسیدم از دوست

چنین داد آن طبیب دل جوابم

ز وصلت آب وصلی بر دلم زن

که من بر آتش هجران کبابم

نکردی چاره ای از وصلم ای جان

چرا همچون جهان کردی خرابم

مرا سرگشته می داری شب و روز

از آن چون زلف تو در پیچ و تابم