خوابی خوش است اینکه شب دوش دیده ام
دل را به یاد دوست به جان پروریده ام
دارم امید آنکه ازین خواب برخورم
زیرا که لطف دوست درین خواب دیده ام
دیدم صباح روی تو ای جان به آشکار
تعبیر چیست بهتر ازین روی دیده ام
بر ما ترحّمی کن و از راه مردمی
کز تو جدا فتاده و محنت کشیده ام
در اشتیاق آن رخ چون گل میان باغ
جانا به جان تو که چو سروی خمیده ام
هر شب به انتظار تو ای جان نازنین
صد پیرهن ز دست فراقت دریده ام
ای کعبه وصال مرا راه ده به خود
کز شوق رویت این همه ره را بریده ام
چون مرغ نیم بسمل بی بال و پر ز شوق
هر دم میان خون دل خود طپیده ام
بسیار گرم و سر کشیدم ز روزگار
نه کودکم چنان که جهان را ندیده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به خواب خوشی که شب گذشته دیده اشاره دارد. او دل خود را به یاد دوستش پرورده و امیدوار است که از این خواب بیدار شود، زیرا در خواب لطف دوستش را تجربه کرده است. او با شوق به چهره محبوبش نگاه میکند و از او درخواست ترحم دارد، زیرا از او دور افتاده و رنج میکشد. شاعر در احساس اشتیاق به محبوب، خود را به حالتی تشبیه میکند که همچون گل میان باغ کم کم خمیده شده و برای دیدنش دلتنگ است. او در انتظار محبوبش هر شب لباسهای خود را پاره کرده و مانند پرندهای بیبال و پر و زخمخورده در خون دلش زندگی میکند. شاعر از روزگار سخت و گرانی که کشیده، سخن میگوید و ابراز میکند که هیچگاه چنین حالتی را در زندگیاش تجربه نکرده است.
هوش مصنوعی: در شب گذشته خواب خوشی دیدم که در آن دلام به یاد دوست پرورده شده بود.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که از این خواب بیدار شوم، چون در این خواب محبت و محبت دوست را حس کردهام.
هوش مصنوعی: دیدم صبحگاه چهره تو را، ای عزیز، که چه تعبیر زیباتری از این نمیتوان یافتی.
هوش مصنوعی: لطفاً بر ما رحم کن و با محبت رفتار کن، چرا که من از تو دور شدهام و در راهی سخت رنج و محنت زیادی کشیدهام.
هوش مصنوعی: من به شدت به آن چهره زیبای دوست شبیه گل در میان باغ علاقهمندم و برای تو همچون جوانهای خمیده و آسیبپذیر هستم.
هوش مصنوعی: هر شب به شوق تو، ای عزیز دل، دلم به شدت نگران و منتظر است و به همین خاطر، به خاطر دوریات، هر بار دلم را با غم و اندوهی عمیق پاره کردهام.
هوش مصنوعی: ای کعبه عشق، مرا به سوی خود راهنما باش، زیرا به خاطر شوق دیدن تو، این همه راه را پیمودهام.
هوش مصنوعی: من مانند پرندهای هستم که نیمه جان و بدون بال و پر، از شوق و اشتیاق هر لحظه در میان خون دل خود در تپش هستم.
هوش مصنوعی: من در زندگی تجربههای زیادی داشتهام و به اندازهای از روزگار آموختهام که انگار هرگز کودکی نکردهام و دنیای واقعی را ندیدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها بدیدهای که دلم را خدای داد
در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیدهام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کسی که بر دو جهانت گزیدهام
راضی بدان نیم که به غیری نگه کنی
[...]
از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
دامن گرفته بر اثر آن دویدهام
بیبدرقه به کوی وصالش گذشتهام
بیواسطه به حضرت خاصش رسیدهام
اینجا گذاشته پر و بالی که داشته
[...]
از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام
شادی فکندهام غم بر غم گزیدهام
شادی به روی غم که غمم غمگسار گشت
کم غم چو روی شادی عالم بدیدهام
گر نیز شادی است درین آشیان غم
[...]
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون
از دل ندیدهام همه از دیده دیدهام
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز
[...]
من ترک زهد کرده و رندی گزیدهام
خاشاک راه داده و گوهر خریدهام
تا کردهام ز منزل هستی سفر گزین
نارفته نیمگام به مقصد رسیدهام
نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.