از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام
شادی فکندهام غم بر غم گزیدهام
شادی به روی غم که غمم غمگسار گشت
کم غم چو روی شادی عالم بدیدهام
گر نیز شادی است درین آشیان غم
من شادیی ندیدهام اما شنیدهام
کس را مباد با من و با درد من رجوع
زیرا که درد عشق مسلم خریدهام
تا کی ز درد عشق زنم لاف چون ز نفس
دایم به دل رمیده به تن آرمیدهام
هرگز دمی نیافتهام هیچ فرصتی
چندانکه با سگان طبیعت چخیدهام
گرچه قدم نداشتهام در مقام عدل
باری ز اهل ظلم قدم در کشیدهام
در گوشهای نشسته بسی خون بخوردهام
بر جایگه فسرده بسی ره بریدهام
عمرم گذشت در بچه طبعی و من هنوز
از حرص و آز چون بچهٔ نا رسیدهام
هر روز در خزانهٔ عطار کمتر است
دری که از سفینهٔ دانش گزیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد فراوانی که در زندگیاش تجربه کرده، سخن میگوید. او به شدت تحت تأثیر غم قرار دارد و شادی را از خود دور میبیند. برای او، عشق دردناک است و هیچ کمکی از دیگران نمیخواهد. هر روز احساس خستگی و ناامیدی بیشتری میکند و از زندگی اش ناراضی است. او همچنین به مینویسد که به رغم تلاشهایش، هرگز نتوانسته به آرامش واقعی برسد و همچنان با مشکلات و ناملایمات دست و پنجه نرم میکند. نهایتاً، احساس میکند که عمرش به بطالت گذرانده شده و از تجربیاتش هیچ سودی نبرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر تحمل فراوان غمها در روز و شب، دیگر جایی برای شادی در وجودم باقی نمانده و تنها غصه بر غصه افزودهام.
هوش مصنوعی: اگر شادی را بهسوی غم ببرم، میبینم که غمم کمرنگ شده است. چون روی شادی را دیدهام، دیگر از غم ناراحت نیستم.
هوش مصنوعی: اگرچه در این مکان لحظاتی شاد وجود دارد، اما من هرگز شادی واقعی را تجربه نکردهام، فقط دربارهاش شنیدهام.
هوش مصنوعی: هیچکس را اجازه ندهید که به من یا به رنجهای من نزدیک شود، زیرا من بهخاطر عشق، این درد را به صورت قطعی پذیرفتهام.
هوش مصنوعی: من تا چه زمانی باید از درد عشق صحبت کنم، در حالی که همیشه به خاطر آن درگیرم و نفس و روح من در دل و جانم هستند ولی بدنم بیخبر از این حال و در دلتنگی به سر میبرد؟
هوش مصنوعی: من هیچگاه فرصتی پیدا نکردهام که به اندازه زمانی که با جانوران طبیعت بودهام، در آرامش و سکوت بگذرانم.
هوش مصنوعی: هرچند من در جایگاه انصاف قدمی ننهادهام، اما از سوی اهل ستم، پای در این راه گذاشتهام.
هوش مصنوعی: در گوشهای نشستهام و به خاطر دردهای بسیار غم و اندوه زیادی را تحمل کردهام. در این مدت سفرهای زیادی را نیز طی کردهام.
هوش مصنوعی: زندگیام را در نادانی و سادهانگاری سپری کردم و هنوز هم به خاطر حرص و طمع مثل کودک نابالغی هستم.
هوش مصنوعی: هر روز در ذخیرهام از دانش و تجربه کمتر میشود، زیرا دری که به این دانش وارد شدهام، محدودتر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شاها بدیدهای که دلم را خدای داد
در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیدهام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کسی که بر دو جهانت گزیدهام
راضی بدان نیم که به غیری نگه کنی
[...]
از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
دامن گرفته بر اثر آن دویدهام
بیبدرقه به کوی وصالش گذشتهام
بیواسطه به حضرت خاصش رسیدهام
اینجا گذاشته پر و بالی که داشته
[...]
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون
از دل ندیدهام همه از دیده دیدهام
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز
[...]
من ترک زهد کرده و رندی گزیدهام
خاشاک راه داده و گوهر خریدهام
تا کردهام ز منزل هستی سفر گزین
نارفته نیمگام به مقصد رسیدهام
نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست
[...]
خوابی خوش است اینکه شب دوش دیده ام
دل را به یاد دوست به جان پروریده ام
دارم امید آنکه ازین خواب برخورم
زیرا که لطف دوست درین خواب دیده ام
دیدم صباح روی تو ای جان به آشکار
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.