من که عمری در جهان گردیده ام
مثل رویش کافرم گردیده ام
دیده ام خوبان و مهرویان بسی
مهر رویش در جهان بگزیده ام
در چمن بر یاد قدش هر زمان
پای سرو و نارون بوسیده ام
نسبت زلفش به عنبر کرده ام
همچو مار از غبن آن پیچیده ام
من طمع در هجر آن آرام جان
از دل و جان بر بدن ببریده ام
ای مسلمانان ز درد هجر او
جامه جان بر بدن بدریده ام
بر نمی آید دلم با درد عشق
من درین معنی بسی کوشیده ام
ای بسا شبها که تا هنگام صبح
بر سر خاک رهش غلطیده ام
همچو شب تاریک می بینم جهان
بی رخت ای نور هر دو دیده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از تجربیات عاشقانهاش سخن میگوید. او زندگی خود را با دلتنگی و عشق به معشوق سپری کرده و مشاهداتش از زیباییها و محبتها را بیان میکند. با یادآوری لحظات خوشی که در کنار معشوق داشته، از درد جدایی و غم هجران نیز سخن میگوید. او احساس میکند که بدون حضور معشوق، زندگیاش تیره و تار شده و شبها در انتظارش به خاک میافتد. در نهایت، عشق و درد هجران را بهعنوان بخشی جداییناپذیر از زندگی خود میپذیرد.
هوش مصنوعی: من که سالها در این دنیا زندگی کردهام، حالا مانند یک کافر شدهام.
هوش مصنوعی: در بین افراد زیبا و دلفریب بسیاری را دیدهام و از محبت و زیبایی چهرهاش در دنیای خود لذت بردهام.
هوش مصنوعی: من همواره در چمن به یاد قد و قامت او درختان سرو و نارون را بوسیدهام.
هوش مصنوعی: به زلف او همانند عنبر، گویی مانند ماری از فریب آن به تله افتادهام.
هوش مصنوعی: من دیگر به امید وصال آن محبوب آرامش جان، از دل و جانم جدا شدهام.
هوش مصنوعی: ای مسلمانان، به خاطر دوری او، جانم همچون جامهای پاره و زخمدیده است.
هوش مصنوعی: دل من نمیتواند با درد عشقام کنار بیاید، و در این موضوع بسیار تلاش کردهام.
هوش مصنوعی: بسیاری از شبها تا صبح بر روی خاک راه او دراز کشیدم و به یادش گذراندم.
هوش مصنوعی: به مانند شب تاریک، جهان را بدون وجود تو میبینم، ای روشنی چشمهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت من باری به جان بگزیدهام
پس به ملک عالمش بخریدهام
من که پیلان را ز هم بدریدهام
من که گوش شیر نر مالیدهام
من بچشم خویشتن این دیده ام
شک ندارم کز کسی نشنیده ام
تا خیال آن بت بگزیده ام
بست نقشی در سواد دیده ام
از خیالش نیستم خالی دمی
گر بداند نور هر دو دیده ام
عمر بگذشت و من از روی وفا
[...]
تا گلی از گلستانش چیده ام
بر لب غنچه بسی خندیده ام
ماه در چشمم نمی آید تمام
کافتاب حسن او را دیده ام
هر کجا جام مئی آمد به دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.