سالها تا ز غم عشق رخت سوخته ام
دیده را غیر رخت از دو جهان دوخته ام
درس مهر تو ز جان و دلم ای مایه روح
پیش استاد غم عشق تو آموخته ام
با همه سوز دل و آب دو چشم ای دیده
غیر درد غم هجرانت چه اندوخته ام
گر کسی نام رخ خوب تو بردی به زبان
من ز شادی چو گل روی تو افروخته ام
با همه غصّه که از دست تو دارم در جان
به جهان خاک کف پای تو نفروخته ام
من چو گنجشک ضعیفم به غم عشق زبون
در هوای رخ خورشید تو پر سوخته ام
تا ابد عشق تو در جان جهانم باشد
من که از روز ازل مهر تو آموخته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من که چون لاله ز داغ تو بر افروخته ام
رخ بر افروخته ام از می و دلسوخته ام
رشته جان مرا سوزن مژگان تو بس
زین سبب چشم و دل از هر دو جهان دوخته ام
غرقه بحر غمم چاره من خاموشیست
[...]
بیتو شامی که چراغ طرب افروخته ام
یاد از شمع رخت کرده ام و سوخته ام
چاک خواهد شدن آخر دل من همچو انار
زین همه قطره ی خون کز غمت اندوخته ام
نتواند نفسی بود دلم بی غم عشق
[...]
شرحِ این قصه شنو از دو لبِ دوختهام
تا بسوزد دلت از بهرِ دلِ سوختهام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.