پست طاقت طاق گشت از بار عشق
پای دل مجروح شد از خار عشق
بر زبان ناید کسی را نام دل
جان فروشانند در بازار عشق
بس گران باریست بار عشق و صبر
از دلم بردار یارب بار عشق
ای دل بیچاره در هجران بساز
کاین چنین افتاده کار و بار عشق
هر زمان در سینه ام سر می زند
ای مسلمانان ز هجران بار عشق
چون فراقش خانه صبرم بکند
هم وصال او بود معمار عشق
رنگ رویم شد بسان کاه زرد
در جهان اینست خود آثار عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون تو نه مردی نه زن در کار عشق
کی توانی کرد حل اسرار عشق
بر فلک زد پرتو انوار عشق
آسمان چون ذره شد در کار عشق
تافت بر جان و دلم انوار عشق
ای هزاران جان و دل ایثار عشق
بر میان جان خود بستیم باز
از پی ترسائی زنار عشق
گر بدیدی روی او مؤمن شدی
[...]
از ملامت سخت گردد کار عشق
وز ملامتگر فزون تیمار عشق
همچو مه دیدم شبی دیدار عشق
بود خورشید و فلک ز انوار عشق
مصطفی الجار ثم الدار گفت
جمله ذرات از این شد جار عشق
کل یوم هو فی شأن آیتی است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.