پشتِ طاقت طاق گشت از بار عشق
پای دل مجروح شد از خار عشق
بر زبان ناید کسی را نام دل
جان فروشانند در بازار عشق
بس گران باریست بار عشق و صبر
از دلم بَردار یارب بار عشق
ای دل بیچاره در هجران بساز
کاینچنین افتاده کار و بار عشق
هر زمان در سینهام سر میزند
ای مسلمانان ز هجران بار عشق
چون فراقش خانه صبرم بکند
هم وصال او بُوَد معمار عشق
رنگ رویم شد بسان کاه زرد
در جهان اینست خود آثار عشق