ای مرا خیل خیالت هم نفس
جز خیالت خود نمی خواهیم کس
از خیالم تن خیالی گشته است
از وصالم یک شبی فریادرس
یاد ما نگذشت یک شب در دلت
عیب نبود هیچ دریا را ز خس
گر تو را صبرست از ما سالها
در جهان ما خود تو را داریم بس
در هوای آن رخ گلبرگ تو
بلبلی بودم گرفتار قفس
بلبلی مستم به بوی و رنگ تو
من شکستم این قفس را زین هوس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نباشد قبله عالم مرا
قبله من کوی معشوقست و بس
چند جویی در جهان یاری ز کس
یک کست در هر دو عالم یار بس
تو چو طاوسی بدین ره در خرام
کاندرین ره کم نیایی از مگس
مرد باش و هر دو عالم ده طلاق
[...]
ای ز تو بر هر دماغی صد هوس
وز وصالت خود نشان نادیده کس
چیست جز غم با دل من هم نشین
کیست جز درد تو با جان هم نفس
تیز بازاری و چون تو شکری
[...]
نیست در آخرزمان فریادرس
جز صلاح الدین صلاح الدین و بس
گر ز سر سر او دانستهای
دم فروکش تا نداند هیچ کس
سینه عاشق یکی آبیست خوش
[...]
گر نبودی عشق همراه نفس
دم نیارستی زد اندر عشق کس
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.