نمی باید مرا منّت ز هرکس
که روزی ده تویی در عالم و بس
کسی خود نیست در عالم چو دیدم
مگر لطفت رسد فریاد هرکس
ز ناکس راه کس پیدا نباشد
جدا کن راه هرکس را ز ناکس
چو ما را در جهان غیر از تو کس نیست
به فضل خویشتن فریاد ما رس
منم چون خس به بجر بی کرانت
که روی بحر ممکن نیست از خس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ویرو خود مرو را آمد از پس
نه از گردان و سالاران او کس
حفاظ آینه این یک هنر بس
که پیش کس نگوید غیبت کس
نه کس زو زاده نه او زاده از کس
یکی ذاتست در هر دوجهان بس
هلال ابروانش بین مقوّس
کشیده گرد مه خطی مطوّس
به هم دادند ما را اتّصالی
ز بدوِ فطرت ارواحِ مجّنس
ترا بر طاق جان من نشاندند
[...]
مبین خواب پریشان در حق کس
کاثر نیز از پریشانی دهد بس
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.