هلال ابروانش بین مقوّس
کشیده گرد مه خطی مطوّس
به هم دادند ما را اتّصالی
ز بدوِ فطرت ارواحِ مجّنس
ترا بر طاق جان من نشاندند
چو میبستند این طاق مقرنس
نه آن مستم ز چشم پرخمارت
که دارم روی هشیاری ازین پس
خبر افسرده را از سوختن نیست
ندارد آتش عاشق مهوّس
ولیعهدِ محبّت عاشقانند
ندادند این ولایت را به هرکس
شبان تا روز در بیغولهٔ درد
اگرچه دوستان داری مجلّس
نداری سوزناکی چون نزاری
خیالت شاهد حال است بر رس
اگر گویی نزاری بندهٔ ماست
مرا در هر دوعالم این شرف بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و از پیوند روحی و عاطفی که میان آنها برقرار است، سخن میگوید. او به زیبایی چهره محبوب و تأثیر آن بر جان خودش اشاره میکند و میگوید که این عشق و محبت خاص، به کسی دیگر داده نمیشود. شاعر همچنین به دشواریهای عشق و تنهایی در غم و درد اشاره میکند، و بیان میکند که در تمام جهان، این احساسات و تجارب عاشقی برایش ارزشمند و بینظیر است. در نهایت، او خود را بنده عشق میداند و به مقام و شرف این عشق افتخار میکند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و ظرافت ابروان محبوبش اشاره دارد. ابروهای او به شکل هلالی و کشیده است و این شکل دلنشین او را شبیه ماه به نظر میآورد. همچنین، به دور صورت او خطی و مدوری میبیند که زیباییاش را دوچندان میکند.
هوش مصنوعی: به ما ارتباطی دادند که از ابتدا ناشی از فطرت و جوهر وجودی روحهای مشابه است.
هوش مصنوعی: تو را بر بلندای روح من نشاندند، مانند چگونگی که در هنگام ساخت این طاق زیبا، بر زیباییها تمرکز میشود.
هوش مصنوعی: من دیگر آن عاشق سرمستی نیستم که از زیبایی چشمان تو مست شده باشم، حالا دیگر هوشیار هستم و از این به بعد به این حالت ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: خبر غمانگیز از آتش سوزان عشق نمیگوید، زیرا عشق دلی پرشور و شوق دارد.
هوش مصنوعی: محبّت و عشق به عنوان ولیعهد، مختص عاشقان است و این مقام را به هر کسی نمیدهند.
هوش مصنوعی: اگرچه در طول روز دوستانی داری و در کنار آنها به خوشی میگذرانی، اما در دل تو هنوز درد و ناراختی وجود دارد که تو را در مکانی دور و خلوت نگه داشته است.
هوش مصنوعی: شما هیچ احساسی از درد و غم ناشی از عشق ندارید مانند نزار که خیال شما را به یاد وضعيت دردناک خود میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر بگویی که نزاری (شاعر) بندهٔ ماست، برای من در هر دو دنیا، همین احترام و افتخار کافیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه ویرو خود مرو را آمد از پس
نه از گردان و سالاران او کس
حفاظ آینه این یک هنر بس
که پیش کس نگوید غیبت کس
نه کس زو زاده نه او زاده از کس
یکی ذاتست در هر دوجهان بس
مبین خواب پریشان در حق کس
کاثر نیز از پریشانی دهد بس
نگفتم تاکنون احوال با کس
چو حال من بدانستی، ازین بس
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.