گنجور

 
جهان ملک خاتون

نمی باید مرا منّت ز هرکس

که روزی ده تویی در عالم و بس

کسی خود نیست در عالم چو دیدم

مگر لطفت رسد فریاد هرکس

ز ناکس راه کس پیدا نباشد

جدا کن راه هرکس را ز ناکس

چو ما را در جهان غیر از تو کس نیست

به فضل خویشتن فریاد ما رس

منم چون خس به بجر بی کرانت

که روی بحر ممکن نیست از خس

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکیم نزاری

هلال ابروانش بین مقوّس

کشیده گرد مه خطی مطوّس

به هم دادند ما را اتّصالی

ز بدوِ فطرت ارواحِ مجّنس

ترا بر طاق جان من نشاندند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه