ای بر دل من مهر تو هر لحظه ز یادت
یکبار نظر کن به من از روی ارادت
یک لحظه مرا یاد نکردی ز سر لطف
شرم از من بیچاره ی دلسوخته بادت
آن کس که مرا از تو به ناکام جدا کرد
وقت شدنش یاد مماناد شهادت
چشمش به تو روشن شد و خاطر به تو خرّم
دوران چو تو را دید به هنگام ولادت
در روی دل افروز تو چون آینه پیداست
الطاف خداوندی و آثار سعادت
رنجور فراقست دل از روی تلطّف
دریاب دل خسته ی ما را به عیادت
از دست بشد جان جهان در غمت و نیست
امکان که کند باز دل از مهر تو عادت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس عمیق عشق و دلتنگی خود سخن میگوید. او بارها به یاد محبوبش میافتد و از او خواسته است که نگاهی به او بیندازد. شاعر ابراز میکند که بیمحبتی محبوبش باعث رنج و درد او شده است. او همچنین به لطف و محبت خداوند و تاثیرات مثبت آن اشاره میکند و از محبوب میخواهد که به دل خستهاش رسیدگی کند. در نهایت، شاعر بیان میکند که عشق به محبوب برای او غیرقابل انکار و دلبستگی به او عادت شده است.
هوش مصنوعی: ای عشق من، هر لحظه که به یاد تو هستم، یک بار به من نگاه کن و محبت خود را به من نشان بده.
هوش مصنوعی: لحظه ای به یاد من نیفتادی، ای کاش از روی لطفی که داشتی شرم میکردی از این دل سوخته و بیچارهی من.
هوش مصنوعی: آن کسی که مرا از تو جدا کرد و باعث ناامیدیم شد، هنگام مرگش فراموشیام را از یاد نبر.
هوش مصنوعی: چشمانش به تو روشنی گرفت و دلش شاد شد، زمانی که تو را در لحظه تولدت دید.
هوش مصنوعی: چهره دلنشین تو مانند آینهای است که مهربانیهای خدا و نشانههای خوشبختی را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر دوری تو در رنج و ناراحتی است، خواهش میکنم با لطافت و مهربانی، دل شکستهی ما را ملاقات کن.
هوش مصنوعی: از دستِ تو جانم به درد آمده و هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم دل را از عشق به تو بازگردانم، چون این عشق برایم یک عادت شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز آمدی ای بخت همایون به سعادت
چون جان گرامی، به بدن، روز اعادت
از غمزه، سنان داری و در زیر لبان، قند
چون است به قصد آمدهای یا به عیادت؟
مهری است کهن، در دل و جان من و آن مهر
[...]
کافِر چه گنه کرد و مسلمان چه عبادت
دیباچهٔ عشق است کسی را چه ارادت
چه صومعه، چه میکده، چه دیر، چه کُهسار
چه کفر، چه ایمان، چه نحوست، چه سعادت
در مسجد تو شیخ مقلد چه در آئیم
[...]
بر پای تو ریزیم چو ما جان به ارادت
حاجت چو بخونریزی و آشوب و جلادت
ور زانکه ترا این بود اندیشه و عادت
زی شاد و بزهساز کمانرا بر شادت
نازیم بر آن پنجه و بازو بزیادت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.