ای بر دل من مهر تو هر لحظه ز یادت
یکبار نظر کن به من از روی ارادت
یک لحظه مرا یاد نکردی ز سر لطف
شرم از من بیچاره ی دلسوخته بادت
آن کس که مرا از تو به ناکام جدا کرد
وقت شدنش یاد مماناد شهادت
چشمش به تو روشن شد و خاطر به تو خرّم
دوران چو تو را دید به هنگام ولادت
در روی دل افروز تو چون آینه پیداست
الطاف خداوندی و آثار سعادت
رنجور فراقست دل از روی تلطّف
دریاب دل خسته ی ما را به عیادت
از دست بشد جان جهان در غمت و نیست
امکان که کند باز دل از مهر تو عادت