گنجور

 
جهان ملک خاتون

ای به خوبی تو در جهان مشهور

از رخت چشم زخم بادا دور

کار گیتی همه به کام تو باد

دوستان شاد و دشمنان مقهور

تا بکی باشد ای دو دیده ی من

دیده از دیدن رخت مهجور

دیده ی من رخ تو می طلبد

تا ز شمع جمال یابد نور

روشنایی ز ما دریغ مدار

در شب زلفت ای مه منظور

گل به خار وصال با هجران

گه دهد نوش گه زند زنبور

چون طبیب دل منی تو به لطف

شربتی خواهد از لبت رنجور

دل ز هر دو جهان تو را خواهد

من بهشتم بهشت و حور و قصور

گرچه از ما کناره می طلبی

در جانم به عشق تو مشهور

 
 
 
عنصری

گاه اقبال آبگینه خنور

بستاند ز تو عدو به بلور

ناصرخسرو

ای کهن گشته در سرای غرور

خورده بسیار سالیان و شهور

چرخ پیموده بر تو عمر دراز

تو گهی مست خفته گه مخمور

شادمانی بدان که‌ت از سلطان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
قطران تبریزی

رخ چو لاله شکفته بر گل سور

زلف چون میغ در شب دیجور

یابد از رنگ آن بهار بها

خیزد از بوی این بخار بخور

ویل کرده بر غم رنج مرا

[...]

مسعود سعد سلمان

مملکت را به نصرت منصور

روزگاری پدید شد مشهور

عارض ملک پادشا که ازوست

رایت او چو نام او منصور

نور عدلش زمانه را سایه ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

این بهار طرب نهال سرور

که به فرمان شاه شد معمور

روضه عشر تست و بیضه لهو

موقف رامش است و موضع سور

آب او آب زمزم و کوثر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه