ای به خوبی تو در جهان مشهور
از رخت چشم زخم بادا دور
کار گیتی همه به کام تو باد
دوستان شاد و دشمنان مقهور
تا بکی باشد ای دو دیده ی من
دیده از دیدن رخت مهجور
دیده ی من رخ تو می طلبد
تا ز شمع جمال یابد نور
روشنایی ز ما دریغ مدار
در شب زلفت ای مه منظور
گل به خار وصال با هجران
گه دهد نوش گه زند زنبور
چون طبیب دل منی تو به لطف
شربتی خواهد از لبت رنجور
دل ز هر دو جهان تو را خواهد
من بهشتم بهشت و حور و قصور
گرچه از ما کناره می طلبی
در جانم به عشق تو مشهور
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و محبوبیت محبوب خود اشاره میکند و از چشم زخم و دوری از او میگوید. او آرزو دارد که همه امور زندگی به کام محبوبش باشد و دوستانش شاد و دشمنانش شکستخورده باشند. شاعر دلتنگی خود را از دوری محبوبش ابراز میکند و به شمع جمال او اشاره میکند که نور میبخشد. در ادامه، او از محبوب میخواهد که نور خود را دریغ نکند و به عشقش اشاره میکند. شاعر با توصیف احساساتش، در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق محبوبش برای او بهشت و خوشبختی را به ارمغان میآورد، حتی اگر محبوب از او فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر زیباییات در دنیا مشهور هستی، امیدوارم همیشه از هر گونه چشمزخم و حسادت دور بمانی.
هوش مصنوعی: کامل بودن زندگی به نفع تو باشد، دوستان خوشحال و دشمنان در برابر تو شکستخورده باشند.
هوش مصنوعی: چقدر باید این دو چشم من بیتابی کنند و از دیدن چهرهی تو محروم بمانند؟
هوش مصنوعی: چشمان من زیبایی تو را میجویند تا از شمع وجودت روشنی بگیرند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، در تاریکی شب زلفانت، از ما روشنایی را دریغ نکن.
هوش مصنوعی: در میان گل و خار، گاه از عشق و جدایی لذت میبرد و گاه زنبورها به سراغ گل میآیند.
هوش مصنوعی: تو مانند پزشکی هستی که با لطف و مهربانیات میتوانی به دردها و رنجهای من رسیدگی کنی، پس انتظار دارم که از لبت برایم نیکی و شفایی بخشیده شود.
هوش مصنوعی: دل من از هر دو جهان فقط تو را میخواهد، حتی اگر بهشت و زیباییها و کاخها را داشته باشم.
هوش مصنوعی: هرچند که میخواهی از ما دوری جویی، اما در دل من نام تو به عشق معروف است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاه اقبال آبگینه خنور
بستاند ز تو عدو به بلور
ای کهن گشته در سرای غرور
خورده بسیار سالیان و شهور
چرخ پیموده بر تو عمر دراز
تو گهی مست خفته گه مخمور
شادمانی بدان کهت از سلطان
[...]
رخ چو لاله شکفته بر گل سور
زلف چون میغ در شب دیجور
یابد از رنگ آن بهار بها
خیزد از بوی این بخار بخور
ویل کرده بر غم رنج مرا
[...]
مملکت را به نصرت منصور
روزگاری پدید شد مشهور
عارض ملک پادشا که ازوست
رایت او چو نام او منصور
نور عدلش زمانه را سایه ست
[...]
این بهار طرب نهال سرور
که به فرمان شاه شد معمور
روضه عشر تست و بیضه لهو
موقف رامش است و موضع سور
آب او آب زمزم و کوثر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.