وقت آنست که دلبر ز جفا باز آید
با من خسته دل سوخته دمساز آید
بلبل دلشده نالان ز زمستان فراق
شد بهاران که دگر باره به آواز آید
رونق باغ و گلستان نبود بی رخ تو
مگر از سایه شمشاد تو با ساز آید
مرغ جانم شده پا بست بدام سر زلف
گل رویت چو نمایند به آواز آید
دل ما همچو کبوتر بچه سرگردان
در هوای غمت ای دوست به پرواز آید
دلبری کاو ز بر ما ز سر ناز برفت
گاه آن نیست که از راه وفا باز آید
سرو ناز قدت ای دوست به بستان جهان
بادها می رسدش زان ز سر ناز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و انتظار دلبر خود اشاره میکند و از امید به بازگشت او صحبت میکند. او به زیباییهای بهار و شکوفایی گلستانها پرداخته و تضاد میان این زیباییها و غم فراق را نشان میدهد. شاعر از احساسات خود و دردهایی که به خاطر جدایی از محبوبش تحمل میکند میگوید و آرزوی بازگشت دلبر و دوباره بودن در کنار او را ابراز میکند. در نهایت، او به زیبایی و ناز محبوبش اشاره دارد و میگوید که وجود او چقدر بر طراوت و رونق زندگیاش تأثیر دارد.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که محبوب باید از سختیها و بیمحبتیها دست بردارد و به من که دل شکسته و سوختهام، بپیوندد.
هوش مصنوعی: پرندهای که دل شکستهای دارد، به خاطر زمستانی که دوری محبوبش بر او گذشته، ناله میکند. حالا فصل بهار آمده و دوباره او میتواند با آواز زیبا و شادابش به زندگی برگردد.
هوش مصنوعی: باغ و گلستان بدون حضور تو رونق نمیگیرد، مگر اینکه سایهی شمشاد تو با نغمهای درآمیزد.
هوش مصنوعی: روح من همچون پرندهای در دام موهای زیبا و دلربای تو گرفتار شده است. وقتی آن سبزهروی به صدایش نمایان میشود، این مرغ زنده از شوق آواز میخواند.
هوش مصنوعی: دل ما مانند کبوتر بچهای است که در هوای غم تو سرگردان است و آرزوی پرواز دارد.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به یک معشوق دارد که با زیبایی و ناز خود دل را میرباید و گاهی فراموش میکند که به محبت و وفا برگردد. این حالت نشانهای از جدایی یا غفلت از رابطه است که دل را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. معشوق گاهی از راه عشق و وفاداری دور میشود و این زمان، فرصتی برای فکر کردن به روابط و احساسات واقعی نیست.
هوش مصنوعی: قد بلند و دلربایت ای دوست، در باغ جهان با نسیمها درمیگذارد و به خاطر زیبایی و نازش، به خودی خود توجهها را جلب میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید
اگر آن یار سفرکرده ما بازآید
گو تو بازآی که گر خون منت در خورد است
پیشت آیم چو کبوتر که به پرواز آید
نام و ننگ و دل و دین گو برود این مقدار
[...]
هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید
وانکه در پای تو افتاد سرافراز آید
هر کبوتر که ز دام سر زلفت بجهد
به سر دانهٔ خال تو سبک باز آید
وقت جان دادن اگر بر رخت افتد نظرم
[...]
بلبل دلشده از گل به چه رو باز آید
که دلش هر نفس از شوق به پرواز آید
آنک بگذشت و مرا در غم هجران بگذاشت
باز ناید و گر آید ز سر ناز آید
همدمی کو که برو عرضه کنم قصّه شوق
[...]
جان به شکرانه دهم گر بت ما باز آید
یا شبی با من دلسوخته دمساز آید
که رساند ز من خسته پیامی بر دوست
هم مگر باد صبا محرم این راز آید
گر گذاری کند آن سرو به خاکم روزی
[...]
بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید
با نفس سوختگی سرمه به آواز آید
از غریبی به وطن می روم و می گویم
وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید
ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.